شعر شهادت حضرت ام البنين (س)

ایها العزیز

روزی بدون گریه ی من سر نمیشود
چشمی شبیه چشم ترم ، تر نمیشود
من تشنه ی محبتم و زر نخواستم
من را ببین ، ببین همه چی زر نمیشود

اشک غریبی

غمِ دلِ امّ بنینه غمت
روضه ی بازه چهره ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن اگه نشناختمت

ام العباس

می گویَم از رودی کَز او یَم می شود تامین
از اشک او باران نم نم می شود تامین
با دودِ آهَش شعله ی غم می شود تامین
از دستپختش رزق عالم می شود تامین

مادر

عالیه ی عرش معلاستی
آینه ی عصمت زهراستی
فاطمه ی دوم مولاستی
خادمه ی زینب کبراستی

مادرترین نامادری

مهربان و همدم و مادرترین نامادری
آبرویی یافت از ام البنین، نامادری

بعد زهرا و خدیجه بس که او پُر مهر بود
بر مسلمانان شد “ام‌المؤمنین” نامادری

روضه ی کربلا

روضه ی کربلاست تقدیرش
مثل زینب شکسته تصویرش
داغ شرمندگیِ عباس است
علت قد و قامت پیرش

یا ام البنین

ای مادر آب، آبرویت
ای علقمه، جامی از سبویت
ای زمزمِ اشک ما ز جویت
دریا، دو سه قطرهء وضویت

راضي ام من

ظاهرا از ریا ابا دارم
باطنا ادعا…. ادا… دارم

کفر من هست حُبِ دیده شدن
شرم از روی انزوا دارم

كاشف الكرب

گداى خوشه چينم تا قيامت خرمن اورا
كه حسرت مي كشد فردوس عطر گلشن اورا

چنان مشكل گشا ، باب الحوائج ، كاشف الكرب است
گرفتند اوليا الله عالم دامن اورا .

جانم ام البنین

گر چه با زهرای مرضیه برابر نیستی
یا به شان و مرتبت همسنگ کوثر نیستی

در میان خانه ی عرشیِ زهرا و علی
جایگاه مادری داری و کمتر نیستی

ام الادب

اگرچه جای او عرش است اما در زمین باشد
که مولایش امیرالمومنین را همنشین باشد

اگر مادر شود ام الادب دور از تصور نیست
پسر باب الادب باشد، پسر بالانشین باشد

مادر

رسیده قافله و چشم های تر دارد
برای ام بنین یک نفر … خبر دارد

خدا کند که مراعات سن او بشود
خبر ، خبر .. همه بر قلب او ضرر دارد

دکمه بازگشت به بالا