شعر اعياد و مناسبت ها

روز مباهله

روز ازل چو نقش به لوحش خدا کشید
اول ز شوق نقشِ رُخ مصطفی کشید

وانگاه از دم و نفس و لحم مصطفی
نوری شگفت از رُخ شیر خدا کشید

این خانواده، اشرف اولاد آدمند

این پنج نور، علت زیبای خلقتند
اسرار پنج حرفِ شریف «کرامت»ند

این خانواده، اشرف اولاد آدمند
آنان طبیب درد طبیبان عالمند

یا اهل بیت النبوه

محمّد، با خودش آورد، محبوبش، حبیبش را
حسن، آن باغ حُسنش را، حسین و عطر سیبش را

زنی از راه می‌آید، که مریم آرزو دارد،
به رویش وا کند، یک لحظه چشمان نجیبش را

نورٌ علی نور

محمد(ص) آمد و نورٌ علی نور است همراهش
علی(ع) یک سمت و آن سو حضرتِ زهرای دلخواهش

حسن(ع) محکم گرفته مهربان؛ دستِ حسینش(ع) را
قدم برداشت و رویید گل ها بر سرِ راهش

آل عبا

به جز مباهله این غائله علاج نداشت
که اعتقاد، نصارا به احتجاج نداشت

به غیر آل عبا، مصطفی به هیچ کسی
در این نبرد نفس‌گیر احتیاج نداشت

الا یاران

الا یاران به نام یکه فرزند خدا عیسی
قسم بر عهد و پیمانی که ما داریم با عیسی
مبادا شرمگین باشد میان انبیا عیسی
دل ابلیس را باید به دست آریم یا عیسی

در افقی ماورای عرش معلی

در افقی ماورای عرش معلی
آینه دارد خدا، “دَنیٰ فَتَدَلّیٰ”

طعم وجود از که یافت سفره‌ی خلقت؟
از نمک چهره‌ی محمد طاها

آیینه ی صفات خدا، نورِ واحدند

بعد از هزار نقل حدیث و مباحثه
حل شد دگر به عدل و عدالت معادله

فرمود جبرئیل که ایمان بیاورید
مدح علی ست شأن نزول مباهله

یا اهل بیت النبوه

هم جن بیاورید ، هم انسان بیاورید
یک لشکر بزرگ به میدان بیاورید

از سنگ های سخت که بالای کوه هاست
تا ریگ های ریز بیابان بیاورید

مباهله

شکرِ خدا که حافظِ دینِ خدا، خداست
مامورِ حفظِ عترتِ و دین، ختمُ الانبیاست
بالاترین دلیل به آیات، هَل اَتاست

وقتی کسی، علیهِ خدا اِدعا کند
اینجا نبی، به یاریِ عترت، دعا کند

جوشش عشق علی(ع)

همیشه جوشش عشق علی ست در کارم
به لطف اوست که رونق گرفته بازارم

اگر که سلطنت این جهان دهند به من
جز آستان علی سر فرو نمی آرم

ما را غدیر جان داد با باده‌ای زلالی

ما را غدیر جان داد با باده‌ای زلالی
با جلوه‌ای جمالی با جذبه‌ای جلالی
ما را غدیر جان داد آری در آن حوالی
وقتی نوشت زهرا ما را هم از موالی

دکمه بازگشت به بالا