مُلک و مَلک مُرید و مسلمانِ احمد است
در ذیلِ لطفِ بی حد و احسانِ احمد است
احمد محمّد است و محمّد رسولِ حق
جمع صفات نیز، به عنوانِ احمد است
مُلک و مَلک مُرید و مسلمانِ احمد است
در ذیلِ لطفِ بی حد و احسانِ احمد است
احمد محمّد است و محمّد رسولِ حق
جمع صفات نیز، به عنوانِ احمد است
مرا امشب رها کرده است بر بال دعا احمد
که اینگونه شده ذکرم میان ربنا احمد
به دور سجده هایش کعبه می گردد نمی دانم
چه دیده از خدای خود در این غار حرا احمد
راحت برو راحت بیا هرجا علی هست
اصلا چرا احساس غربت تا علی هست؟!
فورا برو بتخانه را ویران سرا کن
حالا که روی شانه ات آقا علی هست
به طرزی آدم از جبریل هم اینبار زد بالا
محمد شد عیار و آدم از معیار زد بالا
عیان شد گوشه ی چشم خدا چون مصطفی آمد
خدا با ذوق آن شب پرده را بسیار زد بالا
گیسوی تو برای پریشان شدن بس است
چشم ات برای سر به بیابان شدن بس است
دلدار اگر تویی به خدا که برای ما
بیدلترین قبیله ی دوران شدن بس است
مرا به غیر شما با کسی که کاری نیست
غریب و بی کسم و جز تو هیچ یاری نیست
قرار بود که اصلا فمن یمت یرنی…
مرا بکش که مرا طاقت و قراری نیست
او را اگرچه در زمین دیدند و خاکی است
باید خدا باشی بفهمی مرتضا کیست؟
اینکه شدیم انسان به لطف بوتراب است
آدم غبار روی این دامان خاکی است
هم دلبر و دلاور و دلدار مرتضی
هم سرور و سر آمد و سردار مرتضی
هم دیده ایست درّ و گهر بار مرتضی
هم سینه ایست مخزنِ اسرار مرتضی
اگر روزی شوم قربانی اش ، عیدم چنین باشد
گمانم حرف من هم ، خواهش روح الامین باشد
فقط مختصِّ آدم نه ، ولایت دارد آقا بر
هر آنچه در سماوات و هر آنچه در زمین باشد
یاعلی، ای همه دلداده ی “فی ذاتِ الله”
ای فروشنده ی جان، در رهِ “مَرضاتِ الله”
ایکه معروف به “اِعلای کلامُ اللهی”
حضرتِ حیدرِ کرارِ “سلامُ اللهی”
صبحدم باغ غزلخوان شد و عید آمده است
مژده ای اهلِ ولا عیدِ سعید آمده است
باز از عرشِ خدا بانگِ نوید آمده است
که به پیغمبرِ ما یارو مرید آمده است
شکر حق هستم گدایی بر سر کوی علی
دوست دارم هر چه را که می دهد بوی علی
باز کردم من زبان با نام دلجوی علی
آمدم دنیا به عشق دیدن روی علی