شعر مرثیه حضرت خدیجه (س)

شد زندگی دشوار ابرو خم نکردی
بر تو رسید آزار ابرو خم نکردی

چیزی نماند از آن همه دارائی تو
تنها به عشق یار ابرو خم نکردی

یکبار هم لب بر شکایت وا نکردی
گفت احمد مختار ابرو خم نکردی

تنها فقط بانو تو ام المومنینی
در راه دین یکبار ابرو خم نکردی

تنها شدی هنگام وضع حمل زهرا
یک لحظه از این کار ابرو خم نکردی

دل خوش به این بودی که زهرا دخترت شد
از طعنه ی اغیار ابرو خم نکردی

شعب ابی طالب ترا از پا در آورد
مادر شدی بیمار ابرو خم نکردی

حتی کفن هم در بساط تو نمانده
انگار نه انگار ابرو خم نکردی

محسن صرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا