شعر اعياد و مناسبت هاشعر ماه مبارك رمضانشعر مدح و مناجاتشعر مناجات با خدا

زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم

زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم

شب قدری چه قَدَر ریخته مهمان سر من

رحمت واسعه اش از همه سو میریزد

می روم تا بچکد حضرت باران به سرم

باز در لحظه ی افطار به خود می گویم

چه بلایی که نیاورد همین نان به سرم

در حقیقت به سرم دست خدا باز شده

ظاهرا دیده ولی دیده که قرآن به سرم

لحظه ی گفتن ذکر به علی ٍ امشب

زده رویای حرم از دم ایوان به سرم

گرچه ده مرتبه گفتم به رضا , یکدفعه

کاش دستی بکشد شاه خراسان به سرم

شاعر: مهدی رحیمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا