مانده حسن چشمان خواهر را بگیرد
یا آن طرف دست برادر را بگیرد
آشفته بازاری ست,گویا هیچ کس نیست
قدری جلوی بانی شر را بگیرد
می دهد بال و پر خستة جبریل خبر
پیشِ چشمان علی رفت ز دنیا کوثر
دور می کرد ز دُور و برِ خانه همه را
ماند, یک جمعِ یتیم و تنِ سردِ مادر
محراب بود و ماه و نماز نشسته اش
روی کبود و نیمة چشمان بسته اش
سجاده بود و سجدة طولانی و قنوت
چادر نمازِ خاکی و دست شکسته اش
یک بار نه , شدی تو گرفتار بارها
برخورد کرد سینه و مسمار بارها
دشمن مگر نَفَس نَفَست را شنیده بود
بد زد به استخوان تو انگار بارها
ما را پناه نیست به جز کشتی نجات
راه نجات ماست از این دار مشکلات
بر پرچم سیاه غمش تکیه می کنم
جانم فدای ماتم لب تشنهء فرات
قلب دنیا سنگ شد وقتی که آن در می شکست
باید از شرمندگی انجا زمین سر می شکست
فاجعه تازه رقم می خورد وقتی کوچه دید
در کمال بهت مردم قلب حیدر می شکست
شدم دهان به دهان با غم نبودن تو
دوباره دست به دست قلم گذاشته ام
اگر که جمع کنم من همه دعا ها را
برای آمدنت باز کم گذاشته ام
شکستن ات کمرم را شکست فاطمه جان !
علی کنار تو از پا نشست فاطمه جان !
تمام ماحصل عمرمان در این نه سال
هر انچه بافته بودم گسست فاطمه جان !
چنانکه ماه کمالش به نیمه ی ماه است
کمال نیمه ی شعبان بقیة الله است
هزار ساله شرابی ست انتظار ظهور
که هرکه خورد ازآن تا همیشه آگاه است
تب کرده ای دوباره مگر درد میکشی؟!
بانوی خانه ام چقدر درد میکشی
خورده به در سر تو و سردرد میکشی
سرپا نشو اگر که کمردرد میکشی
ای بال و پر شکسته! مرا بال و پر مبند
بردار بارم از دل و بار سفر مبند
جانم بگیر از من دل خسته رو مگیر
راه نگاه را به رخ چون قمر مبند
باید که بر دیوار بگذارم سرم را
دنیا گرفت از من تمامِ باورم را
دستانِ لرزانم چگونه می تواند
تدفین نماید پاره های پیکرم را !؟
نبى به بوى بهشتى تو ارادت داشت
على به جلوه ی هر روزه ی تو عادت داشت
کدام نور ز مصراع بیت تو جوشید؟
که شعله هم به در خانه ات ارادت داشت
داغ تو را بهانه گرفتم گریستم
از قبر تو نشانه گرفتم گریستم
یک گوشه از محله ی غم آشنای تو
با یادت آشیانه گرفتم گریستم
چادرت وقتی یهودی را مسلمان میکند
یک نگاهت عالمی را مثل سلمان میکند
نوکرانت جای خود آنها که صاحب منصبند
بلکه مور خانه ات کار سلیمان میکند
مثل شمع سحری اب شدی از گریه
از خودت بی خبری اب شدی از گریه
بسترت خیس شد از اشک بیا گریه نکن
ناله ها از نفس انداخت تو را گریه نکن