شعر شهادت حضرت حمزه (ع)

می رفت تا که دِینِ خودش را ادا کند

می رفت تا که دِینِ خودش را ادا کند
این دشت را به تیر غمش مبتلا کند

تنهاترین مدافع اسلام, یک نفس
می رفت مثل باد که طوفان به پا کند

نیزه ها را سمت پهلویش ز بس انداختند

نیزه ها را سمت پهلویش ز بس انداختند
حامیِ دین نبی را از فرس انداختند

بی نَسَب ها چارسویش را گرفتند و سپس
حمزه را چون شیر در کنج قفس انداختند

آشفته دل و شیفته و عاشق رهبر

آشفته دل و شیفته و عاشق رهبر
آن یاور دین نبوی, یار پیمبر
مستِ گلِ رخسار نبی, واله و شیدا
پروانه صفت, او به طوافِ گلِ دلبر
دلداده ودلباختۀ , احمد مختار

شیر رسول خدا

تویی که شیر رسول خدایی ای حمزه

تو نیروی سپه مصطفایی ای حمزه

اگر چه سنبل اسلام ذوالفقار علی است

تو هم به تیغ خودت فخر مایی ای حمزه

قوت بازوی من بود

قوت بازوی من بود که افتاده به خاک

همه ی نیروی من بود که افتاده به خاک

این همان است که یاری ولایت می کرد

مثل یک شیر ز اسلام حمایت می کرد

نور چشم پیمبری حمزه

نور چشم پیمبری حمزه

چه قدَر مثل حیدری حمزه

اسدالله دیگری حمزه

به خداوند, محشری حمزه

گمان نمی کنم

گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد

تنی که مُثله شده در برابرم باشد

گمان نمی کنم این تکّه های پخش شده

همان عموی رشید پیمبرم باشد

ای شهید رکاب پیغمبر

ای شهید رکاب پیغمبر

پدر و مادرم فدای تو باد

ای اُحُد شاهد شهادت تو

عمر من وقف در ثنای تو باد

عاشورای احد

 

بوی خونآید از دل صحرا

خاک عالمبه سر چه رخ داده

بین لشگربه پاشده غوغا

حمزه دیگرز پای افتاده

جدا جدا

 

برای اوج نوشتند بال وا شده را

نزول نیست, به معراج آشنا شده را

 

تو هَمزه  اَحَد و حمزه اُحدهستی

چگونه شرح دهم جلوه ی دوتا شده را

 

شیر رسول خدا

 

تویی که شیر رسول خدایی ای حمزه

تو نیروی سپه مصطفایی ای حمزه

اگر چه سنبل اسلام ذوالفقار علیاست

تو هم به تیغ خودت فخر مایی ایحمزه

کشته ی احد

ای کشته ای که بود اُحُد کربلای تو

اهل ِ مدینه نوحه گران در عزای تو

شیر خدا و شیر رسول خدا تویی

ای نام سیدالشهدایی سزای تو

دکمه بازگشت به بالا