شعر ولادت پيامبر اكرم (ص)

حضرت دوست

سکوت محض تاریخی پر از درد
صدای ناله و آه از دل سرد
به خاک افتاده جسم اخترانی
میان گور مانده دخترانی

شقایق ها همه پژمرده بودند
هر آن چه باغِ گل افسرده بودند
تو گویی قرن ها باران نبارید
به تن ها شبنمی از جان نبارید
به زیر خاک ، مدفون لاله لاله
نهان در عمق جان ها ناله ناله
جهان تاریک اما در پی نور
خموش اما به دل سوسویی از دور
که ناگه نوری از الله آمد
به دنیا طفل عبدالله آمد

همان طفلی که از حق آینه بود
به دامانِ گلی چون آمنه بود
دمید و ظلمت شب را سحر شد
فروغ دیده ی اهل نظر شد
چو رعد و صاعقه اش در هم آمیخت
به ناگه کنگره ی ظالمان ریخت
هر آن چه بت به عالم بود افتاد
ز عمق جان کشید ابلیس فریاد
رسید آن که به حمد ربِّ اَمین است
هم او که رحمهُ لِلعالمین است

نگین عرش رحمان شد پدیدار
خدا آیا کند جلوه به دیدار ؟
جمال یار از پرده برون شد
دلِ عالم پر از عشق و جنون شد
به دل ها دلبر و دلدار آمد
ز پرده احمد مختار آمد

فلک را تیر عشقش سقف بشکافت
مَلَک مِهرش میان ذره ها یافت
جمالش آینه دار خدا بود
خدا نه ، لیک ، از او کِی جدا بود
همیشه همنشین حضرت دوست
کسی که بوده با حق از ازل اوست
کسی تاب تماشایش ندارد
به خاکش آسمان ها سر می گذارد
فروغ ذات حَیِّ لا یزال است
شب معراج نورش بی مثال است
چنان که هر ملک که در قعود است
خدا پندارد او را ، در سجود است
ز نورش کهکشان ها مات مانده
خدا او را چنین مرآت خوانده
همه جز رب بر او کرده توسل
یکی از جلوه های کوچکش گل
خدا بیش از خلایق عاشق اوست
یکی از جلوه هایش صادق اوست
گلی که باغ گل از او شکفته
تجلی خدا در او نهفته
محمد جلوه کرده در وجودش
جهان دارد از او بود و نبودش
از او یاد پیمبر زنده می شد
از او هفت آسمان پاینده می شد
امامی که صفابخش همه بود
گل زیبای آل فاطمه بود

محمد مبشری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا