در بین سر و صدا کجا می بردند
در بین سر و صدا کجا می بردند
هیزم به کدام کربلا می بردند
رفتند به عرش بی وضو نا اهلان
جایی که سلامی از خدا می بردند
در سوخت و یاد مادری افتادم
انگار… دوباره مرتضی می بردند
بر خورده به غیرتش, نمیدانستند؟
با بی ادبی نام که را می بردند؟
ارثیه ی زینب ست اگر او را هم
با پای برهنه بی عبا می بردند
یک پیر پیاده ظالمی بر مرکب
با خاطره ی سلسله ها می بردند
هم روضه ی کوچه ست هم کرببلاست
گویا که مصیبت همه آل عباست
اصحاب تواییم میثم تماریم
آماده ی سینه چاک هر پیکاریم
هم طایفه ی جناب سلمانیم و
جا پای قدومتان قدم برداریم
ما کیسه ی از مال تهی داریم و
با جان سبب رونق این بازاریم
هر کس که تویی امام او با اوییم
از هر که نشد محبتان بیزاریم
تا هست خدا, خدا به ولله قسم
در سینه حدیث قال صادق داریم
از خاک ره علی و اولاد علی
مدیون تواییم اگر که سر برداریم
از کرده ی خویش و لطف تو خوشحالم
بر شیعه ی جعفری شدن میبالم
امروز اگر محب قرآن شده ام
پابند اصول و فقه و ایمان شده ام
عبد علی و رسول و زهرایم اگر
یا سینه زن دم حسن جان شده ام
آشفته ی روضه های ثارللهم
چون ابر بهار غرق باران شده ام
در هر محنی به آل حیدر سوزم
از داغ جگر خراش گریان شده ام
گر شیعه ی اثنا عشری هستم من
گر بنده ی سلطان خراسان شده ام
این موهبت امام صادق باشد
در مکتب جعفری مسلمان شده ام
هربار هوای کربلا کردم من
بر شیخ الایمه اقتدا کردم من
هر کس که شکسته دل در این ماتم شد
فرموده که با مادر ما محرم شد
فردوس کند جهنم آن چشمی که
اندازه بال مگسی هم نم شد
هر کس به حسین ناله ای سر داده
از بار گناه بی شمارش کم شد
بر هر نفسش عبادتی بنویسند
آن دل که به یاد کربلا پر غم شد
ولله که دوزخ ندهد آزارش
آن چهره که در غربت ما درهم شد
با این همه نقل قول فهمیدم که
آدم به چه علت است اگر آدم شد
رحمت به کسی که میکشد بر او آه
لا یوم کیومک اباعبدالله
شاعر : علیرضا وفایی