نگو که خیر نداری برای ما آقا
عزیزمن! کرمت رفته پس کجا آقا
چه اشتباه بزرگی ز نوکرت سر زد
که آمده به سرش اینهمه بلا آقا
کسی که آبرویش می رود خودت هستی
اگر محل نگذاری به این گدا آقا
به حُرمتِ نمک و نانِ سفره ات نزدم
به روضه های حسینِ تو پشت پا آقا
همیشه شب، نجف و صبح، سامرا بودم
تقاص پس بدهم اینهمه؟! چرا آقا
شکایت دل خود را به فاطمه گفتم
که بسته ای به رویم مشهدالرضا آقا
اگرچه غرق گناهم ز تو طلبکارم
زدی به چوب جدایی کربلا آقا
قسم به آن بدنی که جدا جدا شده بود
مرا ز گریه و هیئت مکن جدا آقا
نگاه کن یک علی شد هزار تا اکبر
نگاه کن به علی زیر نیزه ها آقا
توان نداشت بچیند میان لشکر شام
علی اکبر خود را روی عبا آقا
رضا دین پرور