شعر مدح امام حسين (ع)شعر مدح و مناجات
آفتابم سوز در نام و نشانم ریختند
آفتابم سوز در نام و نشانم ریختند
پر خروشم از کران تا بیکرانم ریختند
مستم از پیمانه و پیمان دوران الست
جرعه ای قالوا بلی را در بیانم ریختند
زلف مجنون را گره دادند بر زلف ضریح
عشق را پایین پای آستانم ریختند
برگه های فیض دوری از عذاب النّار را
در شب جمعه به فرق زائرانم ریختند
چشمها باران گرفتند و فرات آمد پدید
خون به پای روضه های جان ستانم ریختند
زیر پا رفت حرمت فرزند زهرا بودنم
نیزه ها با بغض بابایم به جانم ریختند
خواستم از خیر یوسف بگذرند… اما نشد
ناجوانمردانه بر نعش جوانم ریختند
در عبا پیچیدمش در پیش چشمان ترم
اف بر این دنیای فانی بعد مرگ اکبرم
شاعر : توحید شالچیان