آقای من
حال و هوایت را به سر دارم حسابی
آقا هوای یک سفر دارم حسابی
مولا دلم تنگ نجف شد آخر شب
شاهد بخواهی چشم تر دارم حسابی
من واقفم تو خوبی اما من همیشه
آقا برایت دردسر دارم حسابی
گفتم اگر روزی شود روزی بیایم
درد و دلی وقت سحر دارم حسابی
وقت تشرف در حرم با بوسه هایم
تا میتوانم خوشه بردارم حسابی
هرگز چنین انگور خوش نقشی ندیدم
چشمک زد و من هم بدون وقفه چیدم
وقتی شراب تو از این انگور ناب است
من میخورم دیگر چه جای اجتناب است
من اهل تعارف هستم اما با تو هرگز
تعارف بزن وقتی سر سفره شراب است
یک کوله پر کردم از آهم از گناهم
وقتی شنیدم بخشش تو بی حساب است
تو لافتی ای حضرت موالموالی
یک جذبه از چشمان تو این انقلاب است
ما نان خور این خانه ایم و خانواده ت
جانم علی گفتن برایم نان و آب است
آقا دعای فاطمه پشت سر توست
آن فاطمه که هر دعایش مستجاب است
ما رعیت زهرا مسلمان غدیریم
یعنی مسلمان علی جانِ غدیریم
دست تو داده خلقت هر دو جهان را
کون و مکان و هستی و حتی زمان را
دنیا ندیده بهتر از نام علی ، خوب
با نام تو کرده مزین رب اذان را
تکیه به دیوار تو دادم زیر سایه
از من نگیرد رب من این سایبان را
ما را نجف مهمان بفرما روز عیدی
از ما گرفته دوری ات تاب و توان را
ما هر کجا نام تو را خوانیدم علی جان
شیرین تر از شهد عسل کرده دهان را
اهل علی آبادم ، آبادم علی جان
از کودکی دل را به تو دادم علی جان
ما را بنا کردی که ویران تو باشیم
تو آفریدی تا که حیران تو باشیم
تو رب ما هستی و ما عبد تو هستیم
تا تو خدایی ما هم انسان تو باشیم
این مجلس تو مجلس عاشق کُشان است
ما را ببر امشب که مهمان تو باشیم
حالا که ما را یک نجف مهمان نکردی
ما را بُکش دور از تو قربان تو باشیم
این گریه ها را هم بخر دور از هیاهو
ما هم شریک بیت الاحزان تو باشیم
لعنت به هرکس که تو را خانه نشین کرد
پیش تو زهرای تو را نقش زمین کرد
رسول عسگری