می نویسم از ابتدا گریه
ابتدا گریه انتها گریه
شأن ما را نمی برد بالا
غیر ازین آشنای ما,گریه
آبروی مرا خرید این اشک
پس نگو اینقدر چرا گریه
از من لاابالی بدبخت
ای نگیرد خدا تو را,گریه
در جوانی اسیرمان کردی
آفرین بر تو,مرحبا گریه
دربدر من پی تو میگردم
شده ای مثل کیمیا گریه
رو سیاهم نکن شب هشتم
جان زهرا فقط بیا,گریه
گریه شمع است من چو پروانه
آخرش می کُشد مرا گریه
سنگ ما را طلا نکن زهرا
بده جای طلا به ما گریه…
رسول عسگری