اومدی پاییزمون بهار بشه
اومدی پاییزمون بهار بشه
دلای ما همه نو نوار بشه
اومدی تا با تو و برادرت
سفره ی موسوی برقرار بشه
توو صفات تو خدارو میبینم
عمه ی کرب و بلارو میبینم
وقتیکه به گنبدت خیره میشم
انگاری امام رضارو میبینم
میشه که حضرت زهرا به تو گفت
پدرت همش فِداها به تو گفت
بعضی حرفامو به هیچکی نمیگم
باید این حرفارو تنها به تو گفت
همه خوبا همه حیرون تواند
مریم و آسیه دربون تواند
افتخار میرزا قمی ها اینه
توی قبرستون شیخون تواند
اونقدَر امامتو صدا زدی
ناله ی رضا رضا رضا زدی
مثل زینب تو هم آواره شدی
به کوه و دشت و بیابونا زدی
هرچی هم شد پسرت رو نزدند
جلو چشمات قمرت رو نزدند
پسرِ اَشعث ِ ملعونی نبود
با سیلی برادرت رو نزدند
هرچیشد وارد مقتل نشدی
دیگه گریون بالای تل نشدی
سه روز و سه شب توی بیابونا
پشت دروازه معطل نشدی
توی قم بال و پرت ریخته نشد
رقاصه دور و برت ریخته نشد
از رو پشت بومای خونه هاشون
آب و آتیش رو سرت ریخته نشد
توی قم بی احترامی ندیدی
نگاه مردای شامی ندیدی
توو خرابه های قم نبردنت
بخدا بزم حرامی ندیدی
به تو هیچکی کمتر از عزیز نگفت
هیچکسی حرفای تند و تیز نگفت
بین نامحرما یک برده فروش
زبونم لال به شما….
رضا قربانی