شعر شهادت حضرت عباس (ع)شعر محرم و صفر

این حرم عباس دارد

 

وقتی که رویِ شانه ات دیدم عَلَم را
حس کـرده ام آرامـشِ اهلِ حرم را

تا لحظه ای که این حرم عباس دارد
هرگـز نمی بیند کسـی نیلـوفـرم را

او که نباشد دستهایِ بی حـیایی
از مو گـرفته می کِشاند دخترم را

دستش بیفتد از بدن دشمن می آید…
تا که ببندد هر دو دستِ خواهرم را

پهلو بگیرد بر رویِ سرنیزه عباس!!!
شعـله گـرفته روسـریِ دخـتـرم را

حرفِ مرا زینب شنید و با خودش گفت
باید بگیرم هر دو دستی معجرم را

شاید ربابه با خودش می گفت باید…
بوسه زَنَـم من هم گلـویِ اصغرم را

با روضه یِ عباس زینب العجل گفت
حتماً کِشـاندم بین خیـمه دلبرم را

حسین ایمانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا