شعر عصر عاشورا و شام غريبان

ای کاش نمی دیدم

دیدم لب عطشان راای کاش نمی دیدم

ارباب پریشان را , ای کاش نمی دیدم

بی یار و معین ارباب , تنها وسط میدان

دیدم شه خوبان را, ای کاش نمی دیدم

لشکری پر از کینه , خنجر به روی حنجر

بر قلب سلیمان را ,ای کاش نمی دیدم

وقتی که برون آمدشمر از وسط مقتل

دیدم سر جانان راای کاش نمی دیدم

از بعد غروب آن روزدر چنگ حرامی ها

دیده ام یتیمان راای کاش نمی دیدم

آتش وسط خیمه ای وای چه می بینم

یک شام غریبان راای کاش نمی دیدم

سرها به روی نیزهخیمه همه در ناله

اشکان یتیمان راای کاش نمی دیدم

از کوفه به شام هردمدر روبرویم آورد

سرهای شهیدان راای کاش نمی دیدم

سختی و اسارت راسیلی و جسارت را

بی صبری طفلان راای کاش نمی دیدم

محمدمهدی عبدالهی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا