بیش از هر چیز عاشق، سوختن را از بر است
بال نه، حیثیت پروانه ها خاکستر است
حاء و سین و یاء و نون تسکین غم های پدر
حاء و سین و یاء و نون رمز دعای مادر است
عاشقان گویند مرهم، عاقلان گویند اشک
این که هم اشک است و هم مرهم گمانم گوهر است
گرچه از ما نیست یک تن چون علی گندابی اش
روضه خوان منبر بخواهد شانه ی ما منبر است
تا سلام من رسد از دور، فطرس را خرید
از همان بدو ولادت هم به فکر نوکر است
کربلایی را بنا کرده که کارش کیمیاست
تا به خود می آید آنجا سنگ، می بیند زر است
صحن، “باب الرأس” دارد، جز حسین بن علی
صحن و دربار کدامین شاه نام در “سر” است؟
رفت اسماعیل بی هاجر به قربانگاه خود
لحظه ی ذبح پسر مادر نیاید بهتر است….
مرضیه نعیم امینی