با عشق , تـقـدیم شما این "دلنوشته"
با عشق , تـقـدیم شما این “دلنوشته”
این چند بیتی را که این بیدل نوشته
این خاک حاصل خیز را یعنی دلم را
پروردگارم بی تو , بی حاصل نوشته
در وصف غیر تو اگر شعری سرودم
دستم حماقت کرده و باطل نوشته
بی شک اثرکرده ست و بردلها نشسته ست
هر وقت شاعر, شعر را با دل نوشته
از نامه ی اعمال من صرف نظر کن
چون از بدی هایم در آن کامل نوشته
رفتم لب دریا و دیدم نا خودآگاه
دستم تو را بر صفحه ی ساحل نوشته
آموختم طرز سرودن از شما را
با آنچه در توصیف تو”دعبِل”نوشته
بزم محبّت گر چه جای همنشینی ست
این مرتبه از شاه یک سائل نوشته
نزدیک مغرب شد دوباره آتشم زد
شعری که بهر جدّتان “مُقبِل” نوشته
“روایت است که چون تنگ شد بر او میدان”
“فتاد از حرکت ذوالجناح از جولان”
“نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت”
“نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت”
“هوا ز باد مخالف چو قیر گون گردید”
“عزیز فاطمه از اسب ……………….”
شاعر: محمدقاسمی