شعر مدح مولا
وحـــی آمد که شوم پیک , بسازم غزلی
تا شوم شاعر درباری احســــاس , ولی
دیدم امکان تخیــل به سرم ساخته نیست
نه فعـــــولن نه فعــــــلتُ فعلاتن فعلی
صحبت از مردعرب گونه ی تاریخ نبود
صحبت از شیرترین شیر خـدا بود و یلی
نام زیبای علـــــــــی بردم و استــاد شدم
چون که شعروادب وفضل وهنر هست علی
بی علی قدرت تصمیم گرفتن سخت است
مثل خاکیســت به روی گذر یک گسلی
یا علــــــی دست به دامان توام خرده مگیر
کمترین عضـــــو ز یاران توام خرده مگیر
طرح چشمان تو اعجاز هنر نیست که هست
در نگاهت ز خــداوند اثر نیسـت که هست
هیبت شیر ز تشبیه تو و جلـــوه ی توست
برق چشمان تو مانند قمر نیست که هست
یک تنه لشکری و دورو برت نقطه ی امن
فتح خیبر اثر تیغ دو سر نیست که هست
حسنت را که به حُسن کرمش می خوانند
تحت تاثیر کرامات پدر نیســت که هست
اهــل این خانه به انفاق و کرم معروفند
باز هم پشت در خانه خبر نیست که هست
خوردن شربت دیدار ز دلدار خوش است
گهگداری سرکی از سر دیوار خوش است
بی جهت نیست علی عالی دنیا شده است
بی جهت نیست علی لایق زهرا شده است
اینکه خلقی به تو وابسته شده نیست شگفت
چند قرنیست خــدا عاشق مولا شده است
یا علی لب بگشا هر چه تو گویی سند است
هر که از علم تو داناست توانا شده است
به نجف رفته بداند که نجف یعنی چه ؟
گنبدی در نظرش غرق تماشا شده است
خواهشــــــا سهمیه ی بیشتری امضا کن
باز صندوق پر از فرم تقاضا شده است
یاعلی درحرمت نغمه ی چاووش خوش است
پشت بندش سفر مرقد شش گوش خوش است
وقت آن است کمی نعره ی یاهو بزنیم
نام حیـدر به زبان برده و جادو بزنیم
وقت آن است کمی سر به شکستن بزنیم
هر چه هستیم به درگاه تو زانو بزنیم
اگر امکان سفر سخت شده سمت نجف
سمت مشهـــــد دم یا ضامن آهو بزنیم
مرد این خانه که این بارشلوغ است سرش
پس توســل به خود حضـرت بانو بزنیم
خال کوبی که حرام است در آیین خدا
با قلـــم نام تو را نقش به بازو بزنیم
ازهر آنچه که وفا هست تو بهتر داری
هر چه خوبست به دنیا دوبرابر داری
نذر کردم که شبی دست گدایت شوم و
تا سحر در حرمت گرم دعایت شوم و
مثل مسکین به بن بست رسیده, و سمج
هر کجا دست توسل به عبایت شوم و
نذر کردم که اگر قرعه به نامم افتاد
از همین فاصله ی دور فدایت شوم و
سعی دارم که به نحوی به تونزدیک شوم
شده جاروکش آن صحن و سرایت شوم و
چند روزی به نجــف قصد اقامت کنم و
آشنـــــــا با اثــر آب و هوایـت شوم و
از همین فاصله ی دور هدف می گیرم
میل تصمیم سفر سمت نجف می گیرم
در مقامات شما شعروغزل راعشق است
جای هربیت غزل جام عسل راعشق است
هر چه از خیـر سر توست چشیدن دارد
دیدن مرقدِ با طعم بغـــل را عشق است
دیدن روی تووسینه دریدن چه خوش است
بعدازآن خواب درآغوش اجل راعشق است
حلقه ی دور تو را چنگ زنان باید داشت
بین کرات جهان طرح زحل را عشق است
جنگ خندق شده باید که کسی مرد شود
بین مردان خدا مرد عمل را عشق است
قبل تو قبـل پیمبر به عـــرب مرد نبود
در عراق وعربستان که جهانگـرد نبود
حس تویی شعرتویی عشق تویی راز تویی
هر چه ازعشق و صفاهست تویی ناز تویی
تو همان وعده ی دیوانگی شعر منی
بهترین منظره ی منظر دلباز تویی
عمل عصمت عالی همه از عین علیست
هر چه آید به ســر صنعت ایجاز تویی
هرکجاصحبت ازعشق است غرض عشق توهست
حرف پنهــــان دل سعدی شیراز تویی
همه جا بحث گرایش به علــــی پیچیده
هم چنان چهره ی معروف خبرساز تویی
بهترآن است که هم خانه ی طوفان باشم
سوی تو آیم و ازخویـــش گریزان باشم
هر چقدر آب به گلدان بدهم نذر تو هست
به تهی دست اگر نان بدهم نذر تو هست
سر منصوری من وسوسه ی دار شده
گرکه سر بر سر ایمان بدهم نذر توهست
در نظر داشته باش, به همین زودی اگر
دل دیوانه به توفان بدهم نذر تو هست
قصد کردم که سری سر به شکستن بزنم
باید این مرحله تاوان بدهم, نذر تو هست
نه فقط بندگی و زندگی و نبض و نفس
بلکه صد بار اگر جان بدهم نذر تو هست
هر چه از دار و ندارم به فـدای تو علی
جان ناقـابــل عالــم به فـــدای تو علــی
دل دیوانه چومرغی پی هر دانه ی اوست
این همــه جاذبه, آثار کریمـانه ی اوست
هر چه دارد همه از دولـــت قرآن دارد
همه جا صحبتِ کردار ادیبانه ی اوست
شعبه ای از حرمش مشهد زیبای رضاست
هر کجا نور علی هست شفاخانه ی اوست
شعــــر یعنـی می عرفانی و مستی حلال
محفل شعری ما شعبه ی میخانه ی اوست
این چه مردیست که هرجاسخن ازمردی اوست
این علی کیست که عالم همه دیوانه ی اوست
به خــداوندی احســــــاس قسم عشق تویی
به جگر گوشه گیِ یاس قســم عشق تویی
جنگ بدر است شده وقت خروشانی تو
می رسد یکسره از دور رجز خوانی تو
هر کجـــا لازم اگر بود به میدان رفتی
شـــده اثبــات به ما چاک گریبـــانی تو
دشمنان خوب بدانند علــی شوخی نیست
به فـــــــــدای اثرضربت تــــــوفانی تو
در رکوعت کرم و بخشش تو ترک نشد
مرحبـــا بر تو و آن سبک مسلمانی تو
خوب من, شعر نگفتم که سرم گرم شود
بلکه عاشـــق شده این شاعر ایرانی تو
پدر خـاک, بیــا, جنس مرا خاک بکن
دیدنی های پر از جــرم مرا پاک بکن…
شاعر : حمید محمدی سوچلمایی
اگه میشه لطف کنین بیاین به وبم . مطلبی که گفتم رو گسترش بدین.