شعر شهادت حضرت زينب (س)

حسین

جان و دلم فدای تو ای دلبرم , حسین

دیگر رسیده است دم آخرم حسین

من رو به کربلای تو خوابیده ام اخا

دیدار من بیا , پسر مادرم حسین

چیزی نماند از تو بجز کهنه پیرهن

این یادگار توست کنون در برم حسین

یک سال و نیم رفته ز عمر و نمی شود

درد نبودنت بخدا باورم حسین

یک سال و نیم مثل رباب تو می زدم

بر صورتم , ز داغ علی اصغرم حسین

پیچیده است وقت اذان توی گوش من

” الله اکبر ” علی اکبرم حسین

یادم نمی رود که صدای تو قطع شد

افتاد دلهره به میان حرم حسین

بالای تل دویدم و دیدم که  , می خوری…

…شمشیر و نیزه , پیش دو چشم ترم حسین

غارت شروع شد همه در خیمه ریختند

بردند گوشوار من و زیورم حسین

خلخال من ربود یکی شان ز پای من

چنگی زد و کشید یکی معجرم حسین

چهره کبود بود شب غارت حرم

هر دختری که بود به دور و برم حسین

در کربلا زدند به پیشانی تو سنگ

در شام سنگ خورد همه پیکرم حسین

در شام من لباس درستی نداشتم

چیزی نبود تا بکشم بر سرم حسین

هر چه گذشت بین محل یهودیان

با خود به زیر خاک سیه می برم حسین …

رضا رسول زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

  1. سلام دوست من ممنون که انتقاد میکنید من خوشحال میشوم و با عث افتخار من که دوستان نظر و انتقاد میکنند چون باعث رشد وتکامل وبلاگی میشود منبعد هر نوع انتقاد و شکایت در مورد من به کامنت زیبایتان برای من ارسال کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا