شعر شهادت امام حسن (ع)

داغ روی تو

داغ روی تو خودش را به دلم جا میزد
حرف ها از غم و دوری تو با ما میزد
بارها پیش پدر چیزی نگفتم , اما …
بغض چشمان ترم حرف دلم را میزد
قول دادم که نگویم سخن از کوچه , ولی
کوچه خود حرف دلش داشت به بابا میزد
کوچه خود گفت : که تا اسم تو , زهرا میبرد …
شعله ی کینه ی آن مرد چه بالا میزد
بر قد تا شده ات کوچه دگر تاب نداشت
تا که آن دست پلیدش بی محابا میزد
از قدم های تو بر صفحه ی کوچه , بابا …
خوب فهمید که مشتش به کجاها میزد
پشت در تا که کمک خواستی بابا دانست
محسنش بود که میسوخت و هی پا میزد

فرشید یارمحمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا