در مدینه می زنند این خانه را در بیشتر
در مدینه می زنند این خانه را در بیشتر
رفت و آمدها شده بعد از پیمبر بیشتر
گل که پرپر شد شمیمش را همه حس میکنند
می رسد از کوچه عطر یاس پرپر بیشتر
اجر پیغمبر ادا با شعله های کینه شد
بین آن دیوار و در شد سهم کوثر بیشتر
چوب میسوزد ولی آهن ز جنس دیگریست
داغ شد در بین آتش میخ آن در بیشتر
آه سیلی بی هوا سخت است از نامحرمان
پیش چشم غیرت اللّهی شوهر بیشتر
کاش جای دست مولا چشم او را بسته بود
پیش چشمان علی می زد به مادر بیشتر
داغ محسن, هجر بابا, زخمهای بیشمار
از نفس انداخت او را فکر حیدر بیشتر
با عمویش حمزه از دوران غربت گفته است
از دو دست بستهی سردار خیبر بیشتر
خواست تا روی کبودش را نبیند مرتضی
یاریاش کرده ست بین خانه معجر بیشتر
قلب زینب خون شده از حرف های مادرش
از وصیت های او در روز آخر بیشتر
کهنه پیراهن برای کشتن زینب بس است
میکشد او را ولی گودال و خنجر بیشتر
در هجوم سنگ ها لب میشود پرپر ولی
بر فراز نیزه ای باشد اگر سر بیشتر
آه جانسوز است چوب خیزران و زخم لب
پیش چشم خسته و خونبار خواهر بیشتر
باز سیلی التیام داغ بابایی شده
ارث مادر می رسد بی شک به دختر بیشتر
شاعر : یوسف رحیمی