ای آنکه در تمام جهانت عدیل نیست
در ممکنات، مثل تو حق را بدیل نیست
دست خدائی و زده بیرون از آستین
در آستین حق به جز از این قبیل نیست
روشن ترین گواه تو هست و عدالتت
آن دِرهَمی که در کف دست عقیل نیست
در خلوتی که خاص تو و کردگار توست
حتی مجال پر زدن جبرئیل نیست
ما از رواج سکهٔ مهر تو غافلیم
این سکه در زمانه متاعی قلیل نیست
ما را بدون هیچ دلیلی قبول کن
هرچند کار عشق بدون دلیل نیست
فردا اگر به خانهٔ قبرم نظر کنی
جائی به باصفایی آن مستطیل نیست
خورشید و ماه را به نگاهی صفا ببخش
آنها وگر نه در نظر ما شکیل نیست
بهتر همان که بسته به زنجیر غم شود
دستی که بر محبت مولا دخیل نیست
سید حسین مؤید