شعر شهادت حضرت رقيه (س)

رقیه خاتون سلام الله

رقیه خاتون سلام الله

از لات های کوچه برم حرف می زنند

عمه … ز پاره ی جگرم حرف می زنند

سنگی به دست بچه و پیر و جوانشان

گویا که از سر پدرم حرف می زنند

وقتی که زجر چکمه ی خود می کند تمیز

مردم ز درد این کمرم حرف می زنند

هم می زنند بر تن من کعب نیزه هم

از زخم های بال و پرم حرف می زنند

قَدّم به ارتفاع لگدها نمی رسید ….

از ضربه ای که زد به سرم حرف می زنند

از دامنی که ظهر عطش غر گرفت و از

بی حرمتی به اهل حرم حرف می زنند

نُقل مجالس است همین واژه ی “کنیز”

اینجا ز واژه ی “بخرم” حرف می زنند

جعفرابوالفتحی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا