شعر مدح امام حسين (ع)

زینت شانه‌های پیغمبر

زندگی چیز دیگری شده است , تا به نامت رسیده‌ایم حسین!

عشق سوغاتِ کربلاست اگر , مزه‌اش را چشیده‌ایم حسین!

هر دلی را به دلبری دادند , هر سری را به سَروَری دادند

ما که هر وقت گفته‌ایم خدا , از خدایت شنیده‌ایم: حسین

از خدایت شنیده‌ایم که ‌گفت: نقش‌ها ما کشیده‌ایم اما

«اَحسنُ الخالِقین» از آن روییم که تو را آفریده‌ایم حسین!

این عَلَم‌ها و این علامت‌ها اینچنین بی دلیل خم نشدند

همه‌ی ما شریک غم‌های خواهری قد خمیده‌ایم حسین!

زینت شانه‌های پیغمبر! تا شنیدیم ساعت آخر:

دل چگونه بریدی از اکبر, دل از عالم بریده‌ایم حسین!

تن بی دست مانده‌ی سقا دیده‌ای, وای از دلت آقا !

در عوض ما کنار هر آبی عکس دستی کشیده‌ایم حسین!

بین شرم نگاه عباس و آن دل نازک شما چه گذشت؟

از حرم تا حرم نفهمیدیم ما که هر چه دویده‌ایم حسین!

روضه‌های مدینه می‌خوانیم اول کربلا و می‌دانیم

از دعاهای مادرت بوده که به اینجا رسیده‌ایم حسین!

شاعری با نگاه پاییزی به دو چشم بهاری‌اَم خندید

چه بگویم که اشک ما از چیست؟ چه بگویم چه دیده‌ایم حسین!

 

 قاسم صرافان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا