شعر روضه حضرت ام البنین (س)
ای رودِ خروشان به لبِ, باغ اقاقی
ای ساحل طوفان زدگان,حضرت ساقی
ایام عزاداریِ مادر شده, برخیز
وقتِ غم و غمخواریِ مادر شده, برخیز
گویند همه فاطمیان, آجرک الله
ای ماهِ بنی هاشمیان, آجرک الله
تو ارشدِ ابناء و یلِ ام بنینی
امروز به حُزن و به غم و غصّه قرینی
شد باز قفس, گشت رها, همچو کبوتر
دیگر ز مدینه چو پدر, پر زده مادر
آن مادرِ دلخون, که برای تو غمین بود
بعدِ تو به چشمانِ تر و اشکِ جبین بود
با گریه ی او اهل مدینه به تلاطم
می سوخت چو شمعی ز فراق تو و انجُم
می گفت حسین جان و به دل شعله زنان بود
او قبله گه جمله بکائینِ زمان بود
تنها نه که شیعه, به غمِ ام بنین سوخت
دل سنگ ترین, مردِ عرب نیز, حزین سوخت
عمری زِغم و داغِ عظیمِ, جَبَلَ الصَّبر
می ساخت به گلزارِ بقیع, صورتی از قبر
آن صورتِ قبری که همیشه گِل و تَر بود
از اشکِ دو چشمانِ تَرَش, غرقِ اثر بود
دیگر به بَرَش ام بنین ناله ندارد
در بینِ بقیع, با قدِ خَم لاله ندارد
حسین رضایی(حیران)