شعر روضه حضرت زهرا(س)
دخت نبی که در ره دین جان فدا نمود
در کار خود به ختم رسل اقتدا نمود
آن قهرمان فتح و ظفر همچنان پدر
با جان خویش یاری دین خدا نمود
مانند شمع سوخت که روشنگری کند
پروانه وار بهر علی جان فدا نمود
بازو نشان نداد به مولا که غم خورد
از خود گذشتگی ز کجا تا کجا نمود
از بهر حفظ جان امامش به پشت در
مسمار را ز سینه به سختی جدا نمود
حق گفت زیر بار ستمگر نداد تن
امت حقوق ختم رسولان دا نمود
شهر مدینه شهر غم و اضطراب شد
از بسکه نور چشم پیمبر نوا نمود
یک جا ز اشک فاطمه بیت الحزن نشد
شهر مدینه را همه ماتم سرا نمود
گفتا که کفن و دفن مرا شب نما علی
با این پیام درد دلش را بما نمود
با آن وصیتی که جهان را نمود مات
الحق که انقلاب عظیمی به پا نمود
مخفیست تربتش ز محبان و دوستان
پر خون قلوب شیعه از این ماجرا نمود
خاموش شد چراغ یتیمان فاطمه
روشن برای ما همه شمع عزا نمود
زین داغ سوخت « کربلائی » به ناله گفت
ظالم به پای واقعه کربلا نمود
مرحوم نادعلی کربلایی