شعر روضه حضرت زهرا (س)
تب کرده ای دوباره مگر درد میکشی؟!
بانوی خانه ام چقدر درد میکشی
خورده به در سر تو و سردرد میکشی
سرپا نشو اگر که کمردرد میکشی
ای نیمه جانِ خانه مرا نیمه جان نکن
یک ذره کار با ترک استخوان نکن
در بسترت بمان هوس پاشدن نکن
قلبم شکست جامه گلدار تن نکن
باشد قبول هیچ نگاهی به من نکن
با چادر سیاه علی را کفن نکن
من محرمم بگو که چرا رو گرفته ای
آخر چرا به دوری من خو گرفته ای
از آن زمان که راه تو افتاد پشت در
( … )
چادر نگو پناه تو افتاد پشت در
چه روزها نگاه تو اقتاد پشت در
یادم نرفته لشگر شیطان روانه شد
و قتلگاهِ محسن ما بین خانه شد
یادم نرفته حمله اشرار بود و تو
در شعله ها جسارت مسمار بود و تو
بی رحمی بدِ در و دیوار بود و تو
پهلوت آن میانه گرفتار بود و تو
یافضه گفتی و پر و بالت شکسته شد
بند دلت زغصه ی مولا شکسته شد
وقتی که کفر کوچه به کوچه مرا کشید
سلمان به امر من بروی تو عبا کشید
لعنت بر آن کسی که تو را زیر پا کشید
زینب زمان دیدن وضعت چه ها کشید
کشته غمش مرا که تو را بی هوا زدند
مردم امانت نبویِ مرا زدند
شاعر: ؟؟؟