شعر شهادت حضرت زهرا (س)
اصلا نفوذ خطبهی من بیاثر شده است…
…یا اینکه گوش مردم این شهر کر شده است؟
دیگر نمانده قدرت در جبهه ماندنم
بابا ببین که دختر تو خونجگر شده است
آنقدر بعد تو بدنم ضرب دیده است
دستم… سرم… تمامِ تنم مختصر شده است
مرهم اثر نمیکند و دردسر شده
این زخم روی دست, سرش بازتر شده است
دیگر توانِ بازویم از دست رفته است
گویا کبودی و ورمش بیشتر شده است
اجرِ رسالتت ثمرش تار گشتنِ…
…چشمانِ من ز ضربهی آن خیرهسر شده است
باعث شده است دور و برم تیرهتر شود
دردی که روی گونهی من مستقر شده است
هرشب برای محسن خود گریه میکنم
از آن زمان که قتلگهش پشت در شده است
یادم نمیرود که بدون مقدمه
دیدم که چادرِ سر من شعلهور شده است
باز استخوان سینهی من درد میکند
حتی نفسکشیدن من دردسر شده است
فضه بیا که وقت نماز است چاره کن
از خونِ دست, پیرهنم باز, تر شده است
مهدی علی قاسمی , محمد جواد شیرازی