طی این راه سری پای خدا می خواهد
طی این راه سری پای خدا می خواهد
دلی از غیر خداوند جدا می خواهد
یه زلالی سحرهای دعا باید شد
طی این راه رفیق شهدا باید شد
نوری از جنس مناجات سحر باید داشت
بس خطرهاست در این راه جگر باید داشت
نفس اهل نظر , نور اهالی سحر
توشهء راه اگر نیست نبایست سفر
شرط مقبول شدن پا به رکاب آمدن است
با ضمیری شده همچون دُر ناب آمدن است
نشود هیچ ضمیری چو دُر ناب مگر
محو در ذات خداوند شوی پا تا سر
چشم امید به غیری که نباید یاران
فارغ از عشق طی راه نشاید یاران
بال پرواز بیارید که پر باید داشت
از خطرهای در این راه خبر باید داشت
دوری از آب دم مرگ همه ماهی هاست
دام شیطان خطر راه همه راهی هاست
توشهء راه مگر غیر بصیرت چیزی است
آنکه سهمش ز بصیرت نبود رهرو نیست
رهروان , گوش به فرمان ولی باید بود
هوش … عمّار ره سیّد علی باید بود
آن بسیجی که به سر عشق خمینی دارد
دم به دم در دل خود شور حسینی دارد
اصل این است که در راه شهیدان باشیم
حافظ خون فدا گشتهء یاران باشیم
قصّه امروز همان قصّهء تلخ جنگ است
صلح با دشمن خونخوار به مولا ننگ است
بعدِ تاریکی شب نور سحر می آید
آخر آن یار که رفته ز سفر می آید
سر به پای قدم یار نهادن عشق است
مثل عبّاس که در راه ولی داد دو دست
رهروان هر که به دل نور ولایت دارد
دم به دم در دل خود شوق شهادت دارد
یعنی این راه به نور شهدا می گذرد
راه قدس از حرم کرببلا می گذرد
“هر که داد به سرش شور و نوا بسم الله
هر که دارد هوس کرببلا بسم الله”
گریه کن زینب دل خسته به شامات رسید
یاد روزی که به دروازهء ساعات رسید
بر نوک نی سر دردانهء زهرا آمد
همهء شهر به شادی و تماشا آمد
چشم ها غرق تماشا و زنان بی معجر
چشم بسته است بر این صحنه سر آب آور
حرم آل علی آنقدر اکرام شدند!!!
میهمان گذر و سنگ سر بام شدند
زینب و قافله اش را به عذاب آوردند
همه را تا وسط بزم شراب آوردند …
شاعر:وحید محمدی