کیست تا خانهی ویرانشده تعمیر کند
تا مرا بر در میخانه به زنجیر کند
گرچه موسی نشدم طالب خضر عشقم
تا که راه و روشم یکسره تغییر کند
آنکه بیدرد بود, عشق نمیداند چیست
عشق هر تازهجوان را به خدا پیر کند
کاش یکبار دگر میکده را درک کنم
تا که ساقی دلم از بادهی خود سیر کند
من که دور از ادب میکده بودم چه کنم؟
تا به پیمانه مرا یار زمینگیر کند
وای اگر وقت گرفتاری من در غفلت
آنکه منجی من خسته بود دیر کند
با همه پستی من یار مرا میخواهد
عاقبت هم نفس اوست که تاثیر کند
جای آنکه بشوم من ز حبیبم ممنون
اوست هر دم ز من غمزده تقدیر کند
جواد حیدری