شعر شهادت حضرت مسلم (ع)

کوفی بی وفا

شاید ببینی بی وفایی را… وفا هرگز
گفتم بیا کـوفه ولی کـوفه میا هرگز

در کوچه و پس کوچه هایش سنگ بسیار است
دارند چنگی بی حیا امّا حیا هرگز

بغضِ علی دارند در سینه یقین دارم
کوفی نخواهد کرد رَحمی بر شما هرگز

چَرب است نانِ سفره یِ آهنگرانِ شهر
در کوفه جایت نیست جُز بر نیزه ها هرگز

از باغِ آباد و تـمامِ مـیوه های آن…
چیزی نصیبَت نیست جز چوبِ عصا هرگز

ای کاش با خود کـودکانت را نَیاٰری که…
کنجِ خرابه نیست جایِ بچه ها هرگز

حتّی برایِ شیرخـواره نقشه ها دارند
تیرِ سه شعبه می کند رَحمی به ما؟!… هرگز

مسلم سرِ دار است و صحبت از علمدار است
حتماً ندیدی رویِ نیـزه ماه را هرگز

پهلو به نیزه می زند پهلو شود زخمی
بعد از عمو آرامش و چون و چرا هرگز

ماهِ حَـرم بر نیـزه گوید آه یا اَلله
زخمِ دلم دارد دَوا غیر از دعا هرگز

حسین ایمانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا