شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)
مبهوت مانده فلسفه از این کمال ها
مبهوت مانده فلسفه از این کمال ها
ازلطف او گرفته زبان ها مجال ها
یک لحظه مصطفی و همان لحظه مرتضاست
یک جا ظهورکرده جمال و جلال ها
از بوسه بوسه های پیمبر به دستهاش
هردو رسیده اند به اوج کمال ها
با یک خطابه , کار نبی گونه کرد وگفت
تنها علی است مرز حرام و حلال ها
سکان عرش و رشته خلقت به دست اوست
ترسی نداشت در دل خود از جدال ها
… نفرین اگر نکرد به امر امام بود
او فاطمه است, مظهر این امتثال ها
آن روز اگر بلال اذان شکسته خواند
امروز روی مأذنه ها ما بلال ها
. . . با روضه می کشیم وسط پای کوچه را
بعد از گذشت این همه از عمر سال ها
آتش کجا و معجر ریحانه بهشت …!؟
ماندند زیر بار هزاران سئوال ها
یک جمله عمق جان مرا واژه واژه سوخت
آخـر چگـونه پـرزده با اینــکه بال هـا. . . . !؟
یاسرحوتی