شعر شهادت حضرت معصومه (س)
منکه اینگونه عزادارغم جانانم
منکه اینگونه عزادارغم جانانم
ز غم یار شرربار شدم حیرانم
در فراقی که پریشانم وسرگردانم
دلشکسته شده,بیمار شده می دانم
روبرو با تن هفده گل پرپر سخت است
دیدن جسم پر از نیزه و خنجر سخت است
من و زینب به جگر آه, مکرر داریم
هر دو هفده بدن بی سر و پرپر داریم
به روی سینه خود داغ برادر داریم
و از این داغ دلی خسته و مضطر داریم
ولی از ماتم زینب دل من محزون است
آه, در روضه او دیده من پر خون است
گرچه از زهر جفا سوخت برادر جگرش
ارغوانی شد و افتاد روی بال و پرش
و اگر تار شد آن لحظه دو چشمان ترش
نه لگد بر سر او خورد, نه سنگی به سرش
به خدا دلبر من راهی گودال نشد
سینه اش زیر سم اسب لگدمال نشد
شاعر : رضاباقریان