شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

مولای من

شب جمعه است، بیا حال مرا بهتر کن
فکر دلواپسیِ قلب منِ مضطر کن

این شب جمعه اگر مقصد تو کرببلاست
نزد ارباب دعایی به منِ نوکر کن

گذر عمر منِ بی سر و پا بر تو نخورد
عزم دیدار مرا در نفس آخر کن

عمر من رفت و تو را درک نکردم آقا
فهم من درخورِ درک تو نشد باور کن

چِقَدَر نام تو بردم به زبانم، یک بار
تو صدایم بزن و خوش دلم ای دلبر کن

سهم من از تو فراق تو شده غم دارم
منّتی بر سر من نِه، تو غمم کمتر کن

عاشق کرببلا، عاشق دیدار توأم
هر دو را قسمت من حق شه بی سر کن

کربلا با تو صفا دارد و بی تو سخت است
سختی راه، بر این خسته تو راحت تر کن

روضه ی جدّ غریبت شب جمعه باز است
باز روضه تو نخوان، فکر دل مادر کن

مادری کز تَه گودال صدا زد، ای شمر
خنجرت را نکش و شرم زِ پیغمبر کن…

…خنجرت را بکشی، حنجر من می سوزد
فکر بد حالی من، نزد گل پرپر کن

من نه، اصلاً تو بیا فکر حرم باش آخر
فکر زینب کن و فکر دل این خواهر کن

پیش زینب، به حسینم نزن اِنقدر لگد
بدنش ریخت بِهم، رحم بر این پیکر کن

فکر نیزه نکن و از سر او دست بکش
لااقل قبل بریدن گلویش را تَر کن

وقت غارت شده، رحمی تو به ناموس علی
رحم بر خیمه و بر کودک و بر معجر کن

عاقبت می رسد آن منتقم خون حسین
صبر کن، فکر خودت شمر تو در محشر کن

مجتبی دسترنج

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا