شعر مدح و مناجاتشعر مناجات با خدا
می شناسی ام مرا,خار آمده
می شناسی ام مرا,خار آمده
شد شب جمعه گنهکار آمده
شرح احوال مرا یا رب ببین
خسته از خود گشته ایی زار آمده
من همان بیچاره ام بیچاره ام
چاره ی من,عبد ناچار آمده
چوب خط توبه هایم پر شده
با خجالت باز,بدهکار آمده
بردا عفوک را نصیبم کن خدا
بر وجودم شعله ی نار آمده
یک کلام من را بخر,بعدش ببر
دل به این امید,به بازار امده
دست خالی رد من دست مرا
بر لبم جان علمدار آمده
هر چه باشم من حسین را عاشقم
اشکم از گودالش هر بار امده
یا بنی میرسد از کربلا
مادری با زخم مسمار امده
علی رضا درودیان