وقتی کفن آماده میکردم برات
وقتی کفن آماده میکردم برات
پیچیده میشد در سرم زهرا صدایت
لبخندروز اولت,روز عروسی
گفتیکه جان عالمی مولا فدایت
قولقرارت راچرا از یاد بردی؟
گفتیکه می آیم همیشه پا بپایت
بیبی هجده ساله ای ام ابیها
هممادر پیغمبر و هم مرتضی یت
هیخاطرات زندگی در پیش چشمم
لبخندتو یک سو و یک سو های هایت
ازآن غروبی که رسیدی دیر خانه
افتادهبه لرزه صدای مجتبی یت
دیگرچراوقتی که می ایم به خانه
فضهچرا وا میکند در را بجایت
زهراسه ماهی میشود حیدر ندیده
یکلحظه حتی پرتوئی از خنده هایت
زهراچرا صورت گرفتی زیر چادر
خسخس چرا افتاده زهرا در صدایت
دیگرتقلا کردنت پهلو به پهلو
جانمبلب می آوردحال وهوایت
سهماه عزاداری واین گوشه نشینی
بسترنشینی,گریههایت,یادعایت
حالابدستم ترمه و یک ذره تربت
بایدچگونه سر کنم با بچه هایت
.
.
.
میدوزداین چشمم خودش را تا همیشه
برمیخ و در,دیوارو گاهی هم عصایت
اینخاطراتتتا همیشه در سرم هست
وقتیکفن آماده میکردم برایت
مهدی مومنی
آرزوی انتقام امام جواد(ع) از قاتلین مادرش حضرت زهرا(س)
زکریا بن آدم مىگوید: خدمت حضرت رضا (علیه السلام) نشسته بودم که امام جواد(علیه السلام)را پیش او آوردند. پس آن حضرت از چهار سال کمتر بود. حضرت جواد(علیه السلام) دست هایش را بر زمین نهاد، سرش را به طرف آسمان بلند کرد و در فکرى عمیق فرو رفت. امام رضا(علیه السلام) فرمود: جانم فدایت چرا در فکرى؟ امام جواد(علیه السلام) فرمود: به آن چه درباره مادرم زهرا(علیها السلام) انجام شد، مىاندیشم. به خدا سوگند، حق قاتلانش آن است که اگر دستم به آن ها برسد، آنان را سوزانده، تکه تکه کنم و ریشهشان را بر کنم.
در این هنگام، امام رضا(علیه السلام) او را در آغوش کشید، میان دو چشمش را بوسید و فرمود: پدر و مادرم فدایت، بهراستى که تو لایق امامت شیعه هستى.
بخوان جانب کاظمینم و ز آنجا/ ببر کربلا، یا جوادالائمه/ بمانم ، بمیرم سپس زنده گردم/ به مهر شما، یا جوادالائمه/ به جان پیمبر به زهراى اطهر/ به بابت رضا یا جوادالائمه/ مرا تا ابد از صف دوستانت/ مگردان جدا، یا جوادالائمه/ با پیوستن به جامعه مجازی امام جواد علیه السلام از امام محمد تقی جواد الائمه حمایت نماییم . منتظر حضور سبز شما هستیم ?