یک عده بر آنند
گفتند بهشتی که نباشی برهوتاست
دیدیم که این مُلک ز فیضتملکوت است
گفتند که از تیره ی مردانبزرگی
دیدیم تمام تو جلال و جبروتاست
گفتند در آئین شما باده حراماست
دیدیم مِی نام تو در جامقنوت است
هرجا سخن از حسن تو آید بهمیانه
در کنج لبِ یوسفیان خال سکوتاست
قافیه مهم نیست در آن بیت کهگفتند
الطاف خداوند به عشق تو منوطاست
تو یوسف لیلا و زلیخای توعالم
جا دارد اگر خاک شود پای توعالم
یک عده بر آنند که قرآنکریمی
یک عده بگویند که احسانقدیمی
یک قوم تورا زاده ی طوفانبشناسند
یک عده بگویند که از نسلنسیمی
آن روز که از راه رسیدی همهگفتند
تو نقطه ی بسم الله الرحمنالرحیمی
باید که تورا قبله ی راهشبشناسند
هر دیده ی بینایی و هر قلبسلیمی
آئینه ی پیغمبری , خَلقاً وخُلقاً
باید همه گویند که تو خُلقعظیمی
طوبا هوس قامت رعنای تو دارد
عباس دلش میل تماشای تو دارد
فارغ شده بازار دل از سود وزیان ها
کالا به جز عشق تو ندارنددکان ها
بی روح تر از هر جسدم بی غمعشقت
ای نام تو انگیزه ی ضربضربان ها
آنجا که پی ِ حاکم شایستهبگردند
باید سخن از مدح تو آید بهمیان ها
محدود به یک عصر و زماننیستی آقا
اندیشه ی تو ریشه دوانده بهزمان ها
مجموعه ی علم و ادب و زهد وشجاعت
باید ز تو سرمشق بگیرند جوانها
الگوی جوان ای پسر ارشدارباب
دریاب گدا بر درتان آمدهریاب
هرجا خبری غیر تو باشد خبرینیست
جز مهر تو در عمق دلِ مااثری نیست
ای میوه ی شیرین درختعلویّون
شیرینی شهد لب تو در شکری نیست
ای حضرت اربابِ ادب محضربابا
گر تو پسری هیچکسی را پسرینیست
تو میروی و پشت سر تو دلِبابا
یک وقت نگویی پی ِ من چشمتری نیست
دانی که چه آورده غمت بر دلبابا
داغت به جگر هست ولیکن جگرینیست
هر چند که هر بند تو از بندجدا شد
برخیز که بابای تو انگشت نماشد
شاعر :؟؟؟