شعر ولادت حضرت زهرا (س)

چشمه کوثر

و خدا خواست که از هر بشری سربشود

در دلش چشمه بجوشاند و کوثر بشود

سدره ی عشق از این نهر تناور بشود

عالم از بوی خوش یاس معطر بشود

روی او آینه ی صورت حیدر بشود

عشق آیینه در آیینه مکرر بشود

دست خالی خدیجه پُرِ گوهر بشود

مصطفی بار دگر صاحب مادر بشود


عرش را با قدم فاطمه آراست خدا

گفت او مادر ما باشد و می خواست خدا؛


از لبش آیه ی تطهیر مطهر بشود

هر که از باده ی او تر نشد ابتر بشود

وای اگر ساقی ما صاحب ساغر بشود

چشم بر هم زدنی میکده محشر بشود

تا به خُم لب بزند مِی دو برابر بشود

جام تقدیر شب قدر مقدر بشود

شاعر میکده کم مانده پیمبر بشود

اگر از باده ی او قافیه هم تر بشود


عرش را با قدم فاطمه آراست خدا

گفت او مادر ما باشد و می خواست خدا


نور سوم برسد مکه منور بشود

چشم هایش حجرالاسود دیگر بشود

معبد آسیه و مریم و هاجر بشود

بعد از این کارِ عرب سجده به دختر بشود

و خدا خواست برای همه مادر بشود

تا اگر رهگذری خسته و مضطر بشود

یا یتیمی برسد زائر این در بشود

نخی از چادر او رشته ی آخر بشود


تو دعا کن, پسرت فاطمه, دیگر برسد

«فرج» و «عهد» بخوان تا سحری سر برسد

قاسم صرافان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا