شعر تخريب بقيع

یا اهل بیت النبوه…

فصل بهارش رنگ بی مهر خزان دارد
باران تند فتنه های بی امان دارد

باید هم اسم علی کینه به دل باشد
وقتی هزاران طعنه هنگام اذان دارد

تاریخ , تکرار هجوم بی وفایی هاست
اهل سقیفه باز هم خط و نشان دارد

برعکس آدم های مهمان دوست مشهد
شهر مدینه مردمی نامهربان دارد

ام البنین یک سمت و فرزندان او یک سمت
اینجا هنوزم چند قبر بی نشان دارد

اینجا بجای پنجره فولاد و زائر ها
از برکت باد سحر , خاک روان دارد

هر قدر در کرببلا خدام هست , اینجا
خادم ندارد شرطه های بد دهان دارد

حرف از غرور مردها باشد , بدون شک
پایش بیفتد کوچه هایش ریسمان دارد

اینجا هنوزم رد پایی از فلانی هست
اینجا رگ بی غیرتی پیوسته جان دارد

پایش بیفتد باز , زهرا میخورد سیلی
شهر مدینه , لاله های ارغوان دارد

زیر لگدهایی که دین را نیمه جان کردند
خاک مدینه بوی زهرا همچنان دارد

یا صاحب الصمصام های شیعه نزدیک است
شمشیر صبح انتقام ما توان دارد

علیرضا وفایی(خیال)

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا