شعر مدح و مناجات امام رضا (ع)

یا امام رضا(ع)

مو مثه زائرای دلخِسته
مو مثه کِفترای صحن و سِرات
خیلی دوسِت دروم خودت مِدِنی
بخوره تو سَرِ مو درد و بِلات

جان فدایش

بهترین راهش عزلت است اصلا
عزلتی که ریاضت است اصلا

برویم و به گریه بنشینیم
هرکجایی که خلوت است اصلا

نور و کرم

زائر اگرچه خوب اگرچه‌ بد رسیده
خیر تو به زوار ، بیش از حد رسیده

به ماه و خورشیدی که دائم می درخشند
یک پرتو از انوار این گنبد رسیده

هوای وَصل

هوای وَصل به سَر دارم و رسیدن ها
هوای پِلک به سَنگِ حرم کشیدن ها
هوای ماندنِ شَبها به صَحن های بهشت
هوای تا به سَحَرها ستاره دیدن ها

محضر معشوق

در درون میکده مخمور بودن خوب نیست
از بساط عشق بازان دور بودن خوب نیست
راز دل باید بیاید آخرش روی زبان
محضر معشوق ها معذور بودن خوب نیست

اَباالحَسن

آی؛جگرگوشه ی طاها, رضـا
رئـوف خـاندانِ زهـرا, رضـا
مثل علی شأن تو والا, رضـا
سَیّدِ اهل بیت موسیٰ, رضـا

زائری خسته

صدای گریه ی آرام زائری خسته
صدای پیرزن و ناله های پیوسته
کنار درب حرم یک یتیم بنشسته
که راه هر نفسی را به سینه ها بسته

پنجره فولاد رضا

حرف ها گفتیم با پنجره فولاد رضا
بغض ها ترکیده در صحن گوهرشاد رضا

نیمه شبها تا سحر خیره به گنبد بوده ام
پر گناه و خیره سر خیره به گنبد بوده ام

ضامن آهو

بس که پر کرده فضای صحن را فریاد ها
نیست پیدا در حریمت های و هوی باد ها

کوربیناشد, فلج پا شد,گداروزی گرفت
پشت هم رخ می دهد اینجا از این رخداد ها

شهرِ مشهد

زشت یا زیبا اگر خوبیم یا اینکه بَدیم
دست بر دامانِ لطفِ ضامنِ آهو زدیم

دست هایِ خالیِ ما هر کجایی نیستند
ما رعییت زاده هایِ شاهِ شهرِ مشهدیم

نقّاره

وقتی به دست تو دلش را داد افتاد
وقتی نگاه تو بر او افتاد,افتاد

در حد یک انگور اشکش ریخت آن وقت
در حد مِی جوشید و در ایجاد افتاد

باغ بهشت

سال ها دیده ی دل جانب رضوان داریم
این چنین میل تماشای تو جانان داریم
چون که دوریم ز تو حال پریشان داریم
رور و شب قبله ی جان سوی خراسان داریم

دکمه بازگشت به بالا