شعر مناجات امام حسين (ع)

فراقِ کرب‌وبلا

دلم گرفته ز درد فراقِ کرب‌وبلا
ز اشکِ دیده شده چشم منتظر، دریا

به یادِ تربتِ پاکت به خون نشسته دلم
چو لاله‌زارِ خزان‌دیده ام منِ شیدا

شبِ زیارتِ تو سینه ام شده سنگین
نفس نمی کشد انگار نوکرت آقا

ز حسرت و غم شب های جمعه آشوبم
نشسته‌ام به تمنای صحن تو تنها

اگر اجازه دهی کربلا بمیرم من
همینکه زل زده باشم به گنبد سقا

نسیمِ روضه مرا می برد به سمت حرم
که بر مشام من آورده بوی سیب ات را

به گوشِ جان رسد از نینوا صدایِ عطش
میان ناله ی جانسوز مادرت زهرا

سلام بر لب عطشان تو حسین غریب
سلام بر تو و بر اشک زینب کبری

هنوز هم ز غمت شعله می کشد قلبم
چه کرده ای تو به جانم شهید عاشورا

جابر عابدی

آقای من

کوچه گرد شبِ این شهر پر آزارم من
تا سحر خواب ندارم من و … بیدارم من

کار دستم بده ! من را ز سرت وا نکنی
حَرَجی نیست مرا ، آدمِ بیکارم من

ببخش این بنده را

یا بسوزان درمیان شعله خاکستر شوم
یا ببخش این بنده را.ادم شوم بهتر شوم

بنده ی بد را زدن کاری ندارد.تو نزن
جای آن راهم بده در خانه ات نوکر شوم

کار من در زندگی این است تنها، نوکری
کار تو لحظه به لحظه از گدایان دلبری

من که با پای خودم اینجا نمی‌آیم، فقط
می کشد من را به اینجا دست لطف مادری

حسین جان

خُلقِ ما را به باده خو بدهید
از سرِ صبح ذکرِ – هو – بدهید

دستِ تقدیر ، قدرِ یک خوشه
مِیِ انگور بر گلو بدهید

آرام جانم

سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند
لطف تو هر طِیبی را عاقبت حُر می کند

رزق چشمم کربلا را دیدن است ، اما فراق
نان چشمان مرا هربار آجر می کند

آقای من

جز گنبدت هر آنچه که تابید را ببخش
از پشت کوه آمده، خورشید را ببخش

گفتند سجده رو به حرم شرکِ منجلی‌ست
علاّمه‌های مکتبِ توحید را ببخش

جانم حسین(ع)

جهان را غیر عشقت یک سرِ سوزن نمی خواهم
دو دنیا را نه با تردید؛ که قطعا نمی خواهم

بدونِ تو همان بهتر که ظلمت باشد و وحشت
که بی تو قبرِ خود را لحظه ای روشن نمی خواهم

ای بنازم بر مرامش

هر چه هستم حتم دارم ، دوستم دارد حسین
نیست غم در روزگارم ، دوستم دارد حسین

اوست یارم ، قبل دنیا آمدن تا بعد مرگ
در خزان و در بهارم دوستم دارد حسین

حسین جان(ع)

پیگیر ماست روز قیامت محبتش
نوری که می‌شوند همه محو شوکتش

با سنگ دل نخورْد محک گوهر حسین
آنجا عیان شود به همه قدر و قیمتش

کربلا غوغاست

هر شبِ جمعه‌ کربلا غوغاست
شبِ اندوه حضرت زهراست

شب جمعه شب زیارتیِ
حرم پاک سیّد الشهداست

حسین جانم

هر آنچه غیر غمت را کنار باید زد
شبانه روز دم از زلف یار باید زد

هر آنچه هست به راه تو خرج باید کرد
تمام نیروی خود را به کار باید زد

دکمه بازگشت به بالا