شعر مناجات امام حسين (ع)

شب جمعه

یادِ غمهای تو بودیم اگر غم دیدیم
پس جهان را فقط از قاب محرم دیدیم

خبرِ آدم و عالم به در خانهٔ توست
ما که در چایِ تو فالِ همه عالم دیدیم

محتاج ترینم

یادی بکن از ما به دعا خیر ببینی
با بی سرو پا راه بیا خیر ببینی

ای کاش طبیبانه بیایی به سراغم
محتاج ترینم به دوا خیر ببینی

قرار عاشقی

پای قرار عاشقی ات سر گذاشتی
از هرچه بهتر است تو بهتر گذاشتی

می خواستی که دل ببری از گدای خود
این کار را به عهده ی اکبر گذاشتی

رد نکن

 

بخر ای یار گریه های مرا
بشنو امشب خدا خدای مرا

آنقدر آمدم کرم بکنی
بنویس این برو بیای مرا

بی وفایم

از اینکه بی وفایم, خیلی دلم گرفته
باید به خود بیایم, خیلی دلم گرفته

«أُدعونی أَستجب» را خواندم ولی از اینکه
لنگ است هر دو پایم, خیلی دلم گرفته

فراق کرب و بلا

دلم گرفته برای غمی که میدانی
برای وسعتِ آن ماتمی که میدانی

دوباره آمده ام سر به زیر و شرمنده
دچار حال بد و مبهمی که میدانی

دل شیدا

دلی دارم گرفتارِ حسین است
گدای کوچه بازارِ حسین است

دلم دردِ هزاران شعله ی آه!
لبم زخمیِ گفتارِ حسین است

چای روضه

هرچه من کمتر ادای حق دلبر میکنم
بیشتر با مهربانی های او سر میکنم

اشک من مثل نماز پنج گانه میشود!
که در آن از معصیت خود را مطهر میکنم

پناه عالم

ای مسیح خانه طه حسین
یابن حیدر یابن زهرا یا حسین

دست من کوتاه مانده از ضریح
تو بگیر این‌دستهایم را حسین

ستون دین

من حسینی هستم و روضه ستون دین من
نوکری نوکرانت در جهان آیین من
تا غمت بر دل نشسته عیش می خواهم چه کار؟
شادی هر دو جهان دار دل غمگین من

جنت

از کران تا بی کران حرفی به جز کوی تو نیست
تشنهٔ چشم تو را راهی به جز روی تو نیست

پیش رویت شوق جنت را که معنا میکند؟
برکسی که جَنتش جز طاقِ ابروی تو نیست

قول

یک ماه گریه کردید در پای ماتم من
پس نوش جانتان باد! شیرینی غم من

روضه به روضه رفتید سینه زدید هرشب
زخم است سینه هاتان این است مرهم من!

دکمه بازگشت به بالا