شعر مناجات امام حسين (ع)

هر دلی جای تو دلدار نباشد دل نیست

هر دلی جای تو دلدار نباشد دل نیست
با تو هر دل که بود زندگیش مشکل نیست

حاصل عقل بود عشق و , جنون میوه ی اوست
هر که از عشق تو دیوانه نشد عاقل نیست

چهره شیرین

دمی که نیزه به قصد گزند می آید
خدا به پای خودش در کمند می آید

چکد ز کنج لبت لااله الاالله…
به حرف, زخمی مشکل پسند می آید

وا مانده ام

هرکس دچارت گشت پس زد چاره ها را
بیچاره خود کرده ای بیچاره ها را

خورشید را هم مشتری خویش کردی
مجذوب نورت کرده ای سیاره ها را

عرض ارادت

دریا به چشمِ گریه کُنانَت چو شبنم است
یعنی که هر چه گریه برایت کنم کم است

شکرِ خدا که با همه ی ناقابلیمان
اشکی برایِ عرض ارادت فراهم است

لحظه لحظه عمر ما با عشق تدوین میشود

لحظه لحظه عمر ما با عشق تدوین میشود
تلخ کامی های ما با روضه شیرین میشود
کفه اعمال ما از نور سجده خالی است
این سبک وزنی به نور اشک سنگین میشود

تویی آبشار

هر آنچه غیر غمت را کنار باید زد

شبانه روز دم از زلف یار باید زد

هر آنچه هست به راه تو خرج باید کرد

تمام نیروی خود را به کار باید زد

نمک گیر

پسر شیر خدا یک تنه طوفان کردی
تو خودت کار تمامی امامان کردی

دست خالی احدی از ته گودال نرفت
سفره تک تکشان را چه پر از نان کردی

میخواهی از فردا بگویم یا گذشته؟

میخواهی از فردا بگویم یا گذشته؟
یا حال و روزی که در این شبها گذشته؟

در روضه یاد کربلا هستم, غمم را
میفهمد آنکه تشنه از دریا گذشته

عزادار تو

شنیدم سینه زن ها را پریشان دوست داری
میان روضه هایت چشم گریان دوست داری

همین اشک و همین دستی که میکوبم به سینه
همـین یعنی تو نوکـــر را کـماکان دوست داری

جهان برای تو غیر از شکارگاهی نیست

جهان برای تو غیر از شکارگاهی نیست
کمان بکش که مرا غیر عشق راهی نیست

کمند زلف میفکن ز نیزه که دیدم
بر آن هدف که تو گیری مجال آهی نیست

نگاهت را مگیر آقا خدا را خوش نمی آید

نگاهت را مگیر آقا خدا را خوش نمی آید

گدایت را مکن رسوا خدا را خوش نمی آید

من مجنون و دیوانه گدای هر شبت هستم

بیا رّدم مکن لیلا خدا را خوش نمی آید

ما را سری ست گرم هوای تو یاحسین

ما را سری ست گرم هوای تو یاحسین
آن هم سری که گشته فدای تو یاحسین

با اینکه عافیـت طلبی در مرام مـاست
ما را ست اشتـیاقِ بَـــلای تو یاحسین

دکمه بازگشت به بالا