شعر مناجات امام حسين (ع)

قلم بزن به دل اختیار جبری را

قلم بزن به دل اختیار جبری را
به کیش خویش درآور دوباره گبری را
تباهیم ,برهوتم ,مگر تو اندازی
به آسمان کویرم گذار ابری را

با جرم بی حساب و سراپای سوخته

با جرم بی حساب و سراپای سوخته
پر میزنیم سمت حرم های سوخته

پر میزنیم تا حرم کربلایی ات
ای سر بریده ی غم عظمای سوخته

ذوب در کرب و بلا را که بلا کافی نیست

ذوب در کرب و بلا را که بلا کافی نیست

حال بیمار تو را درد و دوا کافی نیست

آنقدر تشنه ی وصلم که در این کاسه اگر

هر قدر باده بریزی به خدا کافی نیست

تو لب گشا و بگو جان , ببین برای شما

تو لب گشا و بگو جان , ببین برای شما

هزار مثل منی میشود فدای شما

تمام خواب و خیالم همین شده یک روز

به روی خاک بیفتد سرم به پای شما

اى مطلع تمام غزلها براى تو

اى مطلع تمام غزلها براى تو
خیلى دلم گرفته برایت… فداى تو

محکوم میله هاى قفس مى شود , حسین
مرغ دلى که پر نکشد در هواى تو

کاش می شد بیشتر از این تو را یاری کنند

کاش می شد بیشتر از این تو را یاری کنند

مردم ایران برایت بیشتر کاری کنند

کاشکی در روضه ها می شد به جای اشک ها

چشمه هایی از طلا از چشم ها جاری کنند

از تناقض‌های عادت گشته سرشاریم ما

از تناقض‌های عادت گشته سرشاریم ما
گاه اصراریم ما, گه‌گاه انکاریم ما

هرکجا پا می‌گذاریم اشکمان جاری شود
هیئت دیوانگانیم, ابر سیّاریم ما

صدای پشت در خانه ات صدای من است

صدای پشت در خانه ات صدای من است…
بیا بگو به همه این گدا؛ گدای من است…
همین نشستن پشت در از مقامات است..
همیشه پشت در خانه ی تو جای من است

گریه میان روضه ات اوج سعادت است

مهر کسی شبیه تو بر ما شدید نیست

بُرده است نوکری که ز تو ناامید نیست

در فتح باب رحمت حق دست سائلان

غیر از محبت به کریمان کلید نیست

نام “حُسِین” سر دَرِ قلبم مشخّص است

نام “حُسِین” سر دَرِ قلبم مشخّص است

در خانه گر کس است؛؛همین حرف هم بس است

بیتی که نام و یادِ تو در آن بُوَد حُسِین؛؛

یک بیت ساده نیست؛؛که “بیتُ المُقَدَّس” است…

شاعر: علیرضا اسحاقیان

ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺪ ﻭﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ

ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺪ ﻭﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ
ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ ﯼ ﺩﻟﻢ ﺯ ﺣﻀﻮﺭﺕ ﺻﻔﺎ ﮔﺮﻓﺖ
ﺷﮑﺮ ﺧﺪﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺭ ﻟﻄﻒ ﻭ ﻋﻨﺎﯾﺘﺶ
ﺍﯾﻦ ﺑﻨﺪﻩ ﯼ ﺣﻘﯿﺮ ﻭ ﺫﻟﯿﻞ ﺍﺭﺗﻘﺎ ﮔﺮﻓﺖ

دلخوش به بالحسین شب قدر گشته ام

مرغ دلم دوباره هوای سفر گرفت
اشفته تر ز پیش شد و بال و پر گرفت

من بی خبر ز عالم بالا نشسته ام
باید ز حال بی خبران هم خبر گرفت

دکمه بازگشت به بالا