شعر مناجات امام حسين (ع)

خوبیِ این روزها در معصیت بخشیدن است

خوبیِ این روزها در معصیت بخشیدن است
با لبِ تشنه, لبِ لب تشنه ها را دیدن است

توبه های کال, ما را از نفس انداخته
حال, وقت توبه های راستین روییدن است

لطف تو شامل حالم نشود می میرم

لطف تو شامل حالم نشود می میرم
امشبم شام وصالم نشود می میرم
این غم و غصه ی تو خواب شب از من برده
این غم و غصه وبالم نشود می میرم

شعر مناجات با امام حسین (ع)

شکر خدا برای شما گریه می کنیم

هر شب برای کرب و بلا گریه می کنیم

شکرانه محبت تو اشک دائم است

با هر بهانه ای, همه جا گریه می کنیم

شعر مدح سیدالشهدا (ع)

چه معنا دارد ای سائل , گدا چیزی بلد باشد

چه خوبِ خوب باشد او , چه بدبخت و چه بد باشد

گدا وقتی گدا باشد خودش را هم نمی بیند

چرا که بهر دستانش فقط مولا مدد باشد

شعر مناجات با سیدالشهدا (ع)

با نفختُ ریختند در ما خدا را بیشتر
در دل ما فاضل خاک شما را بیشتر
14 معصوم را در گریه هایم خوانده ام
عاشقم من روضه اهل کسا را بیشتر

شعر مناجات با امام حسین (ع)

گریه در وقت سحر حال بکا می خواهد
این گدا حال بکا را ز شما می خواهد
سائلت تا در این خانه نفس ها زده است
تکه ای نان ز شما آل عبا می خواهد
گوشه ی هیئت ارباب سگی بی سر و پا

شعر مدح و مناجات با سیدالشهدا (ع)

تا پای عشق تو میان سینه وا شد
برق دو چشمانم به همراهش رها شد
چشم همه سمت من بیچاره آمد
پس نوکرت آواره پس کوچه ها شد

شعر مناجات با امام حسین (ع)

باید بساط گریه و اشکی به پا کرد
فکری برای این دل بی دست و پا کرد
دیگر تمام خلق فهمیدند که هستم
باید برای آبرو فکر عبا کرد

شعر مدح امام حسین ع

نران بیمار عشقت را , گدایی نابلد هستم

شما بر تخت شاهی و من که بر نمد هستم

من از آن چشم غمازت بسی لطف و کرم دیدم

ولیکن تازه فهمیدم چه بد هستم چه بد هستم

بر تشنه محال است

بر تشنه محال است که آبی نفرستند

از کوثرشان جام شرابی نفرستند

بین دو حرم هروله کردیم… محال است

از چشمه ی زمزم می نابی نفرستند

کربلا: کل دین اسلام است

کربلا: کل دین اسلام است

صورتی از مقـابـله با کفر

نه فقط یک زمین خاکی,که

یک عقیده ست: ازخدا تا کفر*

روضه سید الشهدا ع

تا گره باز شد از ابرویش

نیزه ای بوسه زد به پهلویش

دست بر جای زخم نیزه گرفت

ناگهان دید زخم بازویش

دکمه بازگشت به بالا