شعر مدح و مناجات حضرت عباس (ع)

عالم الغیبی

روبروی گنبدت هر قامتی تا میشود
ای که با آوردن نامت گره وا میشود

هرچه حاجت بر درت آورده هر کس تا کنون
مطئمناً یا برآورده شده یا میشود

نفس خسته عیسی فقط عباس است

نفس خسته عیسی فقط عباس است

ذکر جادویی موسی فقط عباس است

سر در قلعه یوسف ز طلا بنوشتند

همه دیوانه و لیــلا فقط عباس است

شاهان جهانند غلامان اباالفضل

 شاهان جهانند غلامان اباالفضل
افواج ملک خادم و دربان اباالفضل

ابر و مه و خورشید و فلک دست به سینه
هستند همه گوش به فرمان اباالفضل

ای قمر اصیل یا ابالفضل

ای قمر اصیل یا ابالفضل
حضرت بی بدیل یا ابالفضل
به رسم خاکساری عرب ها
گفته ام “الدخیل یا ابالفضل
محمد کاظمی نیا

آیه ی انا فتحنای قیام کربلا

آیه ی انا فتحنای قیام کربلا
آیت الله معظم سید ارض و سما
حضرت ذخرالحسین آیینه لطف خدا
یابن قتال العرب یابن علی المرتضی

کلهم نور یکی "او" اعتیادش بیشتر

کلهم نور یکی “او” اعتیادش بیشتر
مرتضی هم بود بر او اعتمادش بیشتر

چون یل ام البنین هست و علمدار حسین
لاجرم آید به چشمم او جهادش بیشتر

دستم عُمریست دخیل عَلَم عبّـــــاس است

دستم عُمریست دخیل عَلَم عبّـــــاس است

دلم عُمریست مقیم حرم عبّـــــاس است

همه ی حاجتم این است که صیدش بشوم

دام اگر حلقه ی گیسوی خَم عبّـــــاس است

بیا تا برویم

باده در جام مهیاست بیا تا برویم

میکده منتظر ماست بیا تا برویم

رد دعوت عین کفر است به آئین وفا

دوش ساقی خود ز من خواست بیا تا برویم

هر کسی عبد حسین

نمک چشم تو دریای طلب می طلبد

وصف لعل دهنت باغ رطب  می طلبد 

از غباری که نشسته به لب پر ترکم

می شود گفت قدمهای تو لب می طلبد 

می پرست

در طریق عشق بازی امن و آسایش خطاست

با بلای عشق عاشق سینه چاک و مبتلاست

مست مستم من الا یا ایها الساقی بیا

یک دو جرعه باز می نوشم می باقی بیا

مشکل گشا

بس که دست دلبرم مشکل گشایی می کند

خلق می گویند این سقا خدایی می کند

گر چه از فرط گنه بیگانه گشتم با دلش

اوست دائم با دل من آشنایی می کند

هرزمان افطار

هرزمان افطار خود با آب که وا می کنم

دیده هایم رافقط از اشک دریا می کنم

علت بیچاره گی ام راخودم فهمیده ام

کم سحرها باخدای خویش نجوا می کنم

دکمه بازگشت به بالا