اگر به دست خزان باغ بی بری بانو
ولی به روی فلک سایه گستری بانو
به سوی قم که قدم می نهی علم بردوش
به شانه عرش خدا را می آوری بانو
شعر مدح و مناجات حضرت معصومه (س)
بس که لبریز شد از وصف تو جام کلمات
عاجز از مدح تو گردید تمام کلمات
شاعران گرچه نوشتند ولی کافی نیست
باید از مدح تو خوانند امام کلمات
خبری آمده در هر کوچه…
از چه دلشوره فراوان دارید؟!
ننشینید چنین افسرده!
هوش باشید که مهمان دارید
در قم عجیب حال گدا فرق میکند
قبله تویی و قبله نما فرق میکند
بَدوِ ورودتان به همه شهر گفته ایم
همشیره ی امام رضا فرق میکند
آمدی و حق بده چشمان ما حیران شود
مقدم زهرایی تو خوب گل باران شود
یا خلیله آمدی در حیرت این دشت داغ
تا کویر تشنه ی قم خانه ی رضوان شود
از برکت نامت غزل پرشور می گردد
هر بیت شعرم باتو بیت النور می گردد
صحرا به یمن مقدمت شد وادی اَیمَن
جایی که نور آمد سیاهی دور می گردد
امشب بجز معصومه نامی در سرم نیست
یعنی برای عشق و مستی هیچ کم نیست
من شعر میگویم برایش , این فضیلت
حتی میان شعر های محتشم نیست
هر جا که خواهری است, برادر همیشه هست
دنبال هر برادر, خواهر همیشه هست
این جذبه های عشق تمامی نداشته
دلدادگی میان دو دلبر همیشه هست
چشم دلم به سمت حرم باز میشود
با یک سلام صبح من آغاز میشود
پر میکشد دلم به هوای طواف تو
وقتی که لحظه, لحظهٔ پرواز میشود
نه که تنها محضرت سائل فراوان آمده
تاجری دلخسته هم از سبزه میدان آمده
دسته ای از سینه زن های اصیل اردبیل
چارپایه خوانی از بازار تهران آمده
قرار بود بیایی کبوترش باشی
دوباره آینهای در برابرش باشی
نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی
میان راه, پرستوی پرپرش باشی
میزبانت گشت قم اینگونه تا روز جزا
رشد کرد اینگونه دین در تار و پود این فضا
بعد مشهد با احادیثی که از قم آمده
شد برای کل ایران فرصت تو مُقتضیٰ