از برکت نامت غزل پرشور می گردد
هر بیت شعرم باتو بیت النور می گردد
صحرا به یمن مقدمت شد وادی اَیمَن
جایی که نور آمد سیاهی دور می گردد
از برکت نامت غزل پرشور می گردد
هر بیت شعرم باتو بیت النور می گردد
صحرا به یمن مقدمت شد وادی اَیمَن
جایی که نور آمد سیاهی دور می گردد
امشب بجز معصومه نامی در سرم نیست
یعنی برای عشق و مستی هیچ کم نیست
من شعر میگویم برایش , این فضیلت
حتی میان شعر های محتشم نیست
هر جا که خواهری است, برادر همیشه هست
دنبال هر برادر, خواهر همیشه هست
این جذبه های عشق تمامی نداشته
دلدادگی میان دو دلبر همیشه هست
چشم دلم به سمت حرم باز میشود
با یک سلام صبح من آغاز میشود
پر میکشد دلم به هوای طواف تو
وقتی که لحظه, لحظهٔ پرواز میشود
نه که تنها محضرت سائل فراوان آمده
تاجری دلخسته هم از سبزه میدان آمده
دسته ای از سینه زن های اصیل اردبیل
چارپایه خوانی از بازار تهران آمده
قرار بود بیایی کبوترش باشی
دوباره آینهای در برابرش باشی
نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی
میان راه, پرستوی پرپرش باشی
میزبانت گشت قم اینگونه تا روز جزا
رشد کرد اینگونه دین در تار و پود این فضا
بعد مشهد با احادیثی که از قم آمده
شد برای کل ایران فرصت تو مُقتضیٰ
ای اقیانوس ها سرچشمه ی آن رود چشمانت
ملائک بنده ی پیوسته ی معبود چشمانت
ز قاب قوس او ادناست بالا تر مقام تو
اگر که زیر پایت آسمان, پس چیست بام تو؟
ملجأ هر عاشق شیدا حرم
مرکز ثقل آسمان ها حرم
کریمه ای و کرمت مانع است
کسی گدایی کند الّا حرم
مریمِ قبیله ی خُـدا , سلام
دختره تمام خوبیا , سلام
به نیابت از امام رضا میگیم :
ای حبیبه ی امام رضا , سلام
عطر خوشبویی که در سر تا سرِ ایران گم است
از گلاب نابِ قمصر نیست! از شهر قم است
مهربانویی که با لبخند مهمان می کند
باز دل راهی شد و اینبار بارِ چندم است