شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

شعر فراق امام زمان(عج)

چقدر اشک بریزم ز جدایی آقا
من دلم تنگ شده تنگ, کجایی آقا

همه دارند به تنهایی من میخندند
به همه گفته ام این جمعه می آیی آقا

یا ولی الله

اشک را از چشمه‌سارِ دیدۀ تر می‌کِشم
دارم از اندوه تو آهِ مکرر می‌کشم

من به تلخی فراقت سخت عادت کرده ام
جام زهرِ دوری‌ات را شب به شب سر می‌کشم

منو ببخش

منو ببخش برای لحظه هایی
که بردم از یاد تو رو مهربونم
از من فقط بدی رسید و تنها
خدا به خاطر تو داد امونم

یا صاحب الزمان(عج)

پروانه سوخت در دل شعله…، پری نداشت
فرجام عشق عاقبت بهتری نداشت

فرهاد را مُصیبتِ شیرین هلاک کرد
درد فراق‌دیده که درمانگری نداشت

دلم بوی یار می‌گیرد

همین که دل به هوایش قرار می گیرد
غروب جمعه دلم بوی یار می‌گیرد

نشسته ام بنویسم که می رسد از راه
دوباره دست مرا آن سوار می گیرد

سلام عزیزدلم

سلام عشق قدیمی سلام عزیزدلم
امید بخش دل خاص و عام عزیزدلم

بیا ز غیبت و امشب به محفل ما باش
قدم گذار روی چشم هام عزیزدلم

یا صاحب الزمان(عج)

کدامین ماه بین ابر و من، پا درمیانی کرد
در این ظلمت چراغی نیست تا آن را نشانی کرد

من از تاریکی شب‌های بی تو سخت می‌ترسم…
زمینم را نگاه روشن تو آسمانی کرد

هجران

ای کاش درد هجرت بر جان من بیفتد
شاید قبول لطفت ایمان من بیفتد

درمان اگر تو هستی ای کاش من بیفتم
درد است این که از پا درمان من بیفتد

تاخیر

دارد زمان آمدنت دیر می شود
دارد جوان سینه زنت پیر می شود

وقتی به نامه ی عملم خیره می شوی
اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود

درد فراق

درد فراق ماند و پس از آن هم انتظار
یک دم فراق کشت مرا یک دم انتظار

بین من و فراق تو پیمان محکمی ست
بسته به قلب من گرهی محکم انتظار

آقای من

مهدی که شبیه جد خود مظلوم است
عمریست ز داغ فاطمه مغموم است

در هر شب جمعه دور از چشم همه
او زائر بارگاه نامعلوم است
اصغر چرمی

انتظار

او از من و بهانه من انتظار داشت
او از نسیم خانه من انتظار داشت

میخواست یاد کنم قدر لحظه ای
از گریه شبانه من انتظار داشت

دکمه بازگشت به بالا