شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

غم عشقت

اگر چه عالمی را از غم عشقت خبر کردم
ز خاک کربلا بی تو به صد ماتم گذر کردم

تنت بر روی خاک و سر به روی نیزه ها میرفت
پس از این در وفا نیت به ترک جان و سر کردم

یا ولی الله

در خاستگاه رنج ، مجالِ سُرور نیست
قلبی که سوخت پای فراقت ، صبور نیست

هرجا که شمع بود ، پرم را گذاشتم
تا شعله ای به طعنه نگوید ، غیور نیست!

من اویسم

من اویسم قرن ندارم که
دوره گردم وطن ندارم که
آرزویم فقط غلامی توست
طلبی از تو من ندارم که

یا ولی الله

من که برایت غیر دردسر ندارم
مثل بقیه چشم های تر ندارم
تو دوستم داری ولی باور ندارم
خیلی پریدن دوست دارم پر ندارم

یا ولی الله

حال خوش، در گرو فیض سحر داشتن است
قرب حق، لازمه اش دیده ی تر داشتن است

آی کنعانِ پر از غم شده، حق یعقوب
گاه، حدّ اقل از یار خبر داشتن است

چارده قرن

چارده قرن بدون تو به ما سخت گذشت
از زمانی که تو رفتی به گدا سخت گذشت

ما در آغوش تو بودیم زمانی اما
از زمانی که شدیم از تو جدا سخت گذشت

یا صاحب الزمان(عج)

کاش من را بیقرار تاب گیسویی کنی
سرنوشتم را اسیر طاق ابرویی کنی

اشک را از دست دادن، سوی چشمم را گرفت
این دل تاریک، بیتاب است سوسویی کنی

یا ولی الله

من به شوق نگاه معشوقم
مینشینم گذر کند شاید
او که رد شد قسم دهم او را
شب ما را سحر کند شاید

آقایمن

چارده قرن بدون تو به ما سخت گذشت
از زمانی که تو رفتی به گدا سخت گذشت
ما در آغوش تو بودیم زمانی اما
از زمانی که شدیم از تو جدا سخت گذشت

ای دوست

ابرِ غم‌ پرور تو بانیِ سرمای من است
شبِ برفیِ فراقَت ، شب یلدای من است

اشک در چشم..،به تنهاییِ خود خندیدم
بُغض پی بُرد که این حالتِ حاشای من است

یا صاحب الزمان(عج)

آن کف پایی که راهش به بیابان خورده باشد
فیضِ آن این است که خار مغیلان خورده باشد

“اَلبِلاءُ لِلوِلا”..،یعنی پری که در مسیر است
بیشتر باید یقیناً، تیر شیطان خورده باشد

حضرت مشکل گشا

مسیر ما مشخص می شود آری
به این شب زنده داری ها و بیداری

محرم می رسد از راه و میدانم
تو می آیی نسیم گریه میآری

دکمه بازگشت به بالا